استصحاب - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

استصحاب یا اعتبار حالت سابق[۱] اصلی در اصول فقه و حقوق، به معنای حکم به بقای چیزی‌ست که پیشتر به آن یقین وجود داشته‌است.

استصحاب زمانی کاربرد دارد که ما در مورد وضعیت فعلی چیزی تردید و در مورد وضعیت سابق آن یقین داشته باشیم. به این ترتیب فرض را بر بقای حالت سابق می‌گذاریم، مگر آنکه خلافش ثابت گردد. برای مثال هرگاه از زنده بودن یا مرگ سربازی که به جنگ رفته تردید داریم، فرض را بر زنده بودنش می‌گذاریم که تا چندی پیش به آن یقین داشته‌ایم.

تعریف استصحاب به زبان ساده ، اگر در مسئله ای شک کردیم، (مثلا آیا وضویی که چند ساعت قبل گرفتیم هنوز صحیح است یا باطل شده ) در این مثال ، با توجه به اینکه یقین داریم وضو داشتیم ، شکی که الان برایمان به وجود آمده را نا دیده میگیریم و وضو ای را که گرفته بودیم صحیح میدانیم.

استصحاب از ابتکارات امامان شیعیان است (لاتنقض الیقین بالشک). بیشتر پیروان شافعی و شیعیان آن را حجت می‌دانند، اما بیشتر متکلمان و بسیاری از پیروان ابوحنیفه آن را نمی‌پذیرند.[۲]

واژه استصحاب در لغت از «صحب» به معنای «همراه داشتن» گرفته شده‌است.

مبنای حجیت[ویرایش]

در اینکه استصحاب چگونه می‌تواند حجت تلقی گردد، عقاید مختلف است:[۳]

برخی همچون محمدحسین نائینی و محمود شهابی آن را بنای عقلا و سیره عقلائی می‌دانند، چرا که روش عقلائی بر پایه عمل به حالت سابق و بی‌اعتنایی به شک است. سید حسن امامی معتقد است منطق اجتماع و عقل ساده استصحاب را حجت می‌داند و حیوانات نیز به‌طور غریزی از آن پیروی می‌کنند و جعفر لنگرودی در دانشنامه حقوقی خود آن را نوعی مصلحت‌اندیشی در کمال بداهت می‌داند.

تعدادی از فقهای متأخر همچون شیخ مرتضی انصاری به احادیثی نیز استناد کرده‌اند که مضمون آن از میان نرفتن یقین به وسیلهٔ شک است. از جمله «ابقاء ما کان علی ماکان» و «لا تنقض الیقین بالشّک» می‌باشد .

پانویس[ویرایش]

  1. جعفری لنگرودی ۲۲۰
  2. محمدی ۳۲۴
  3. محمدی ۳-۳۲۲

منابع[ویرایش]

  • محمدی، ابوالحسن (۱۳۸۳اصول فقه، تهران: دانشگاه تهران، شابک ۹۶۴-۰۳-۴۰۷۶-۶
  • جعفری لنگرودی، محمدجعفر (۱۳۷۶مقدمه عمومی علم حقوق، تهران: گنج دانش، شابک ۹۶۴-۵۹۸۶-۳۴-۶