خضر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خضر
ٱلْخَضِر
نقاشی خضر در سدهٔ ۱۷ میلادی
تکریم‌شده دراسلام
تأثیرگذار برعرفا و اولیاء صوفی
پس ازیوشع بن نون
پیش ازلقمان حکیم

خضر (به عربی: ٱلْخَضِر) شخصیتی است که در قرآن به‌عنوان بنده صالح خداوند و دارای حکمت یا دانش عرفانی معرفی شده‌است. در روایات مختلف اسلامی و غیراسلامی، خضر به‌عنوان پیامبر یا فرستاده خدا توصیف شده‌است[۱][۲] که از دریا محافظت می‌کند، دانش پنهانی را آموزش می‌دهد،[۳] و به کسانی که دچار دردسر شده‌اند کمک می‌کند.[۴] شخصیت خضر، شخصیتی ساخته و پرداختهٔ ادوار و اقوام گوناگون است و در طول زمان با عناصر مختلف دیگری مانند هوم[۵] و سروش ایرانی،[۶][۷][۸] ژنرال سارگیس[۹][۱۰] سنت جورج در آسیای صغیر،[۱۱] سمائیل در یهودیت، یحیی و عثمان مروندی[۱۲] در سند و پنجاب در جنوب آسیا درآمیخته است.[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷]

از معجزاتی که برای او دانسته‌اند این است که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین، سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، (خضر: سبز) نیز همین است.[۱۸][نیازمند منبع بهتر] زندگی خضر، از قبل از زمان موسی تا زمان حاضر، و ادامهٔ زندگیش تا آخرالزمان، مورد اتّفاق مسلمانان است.[نیازمند منبع][۱۹] به اعتقاد مسلمانان، خضر، طولانی‌ترین عمر را در میان فرزندان آدم دارد.[۱۹]

اصالت تاریخی[ویرایش]

مسجد کوه خضر نبی در قم
مسجدی در بالای کوهی به نام خضر در شهر قم
گنبد خضر در مسجد الاقصی در اورشلیم

یهودیت و مسیحیت[ویرایش]

مفسران بر این باورند که داستان قرآنی موسی و همراهش در سوره کهف مربوط به موسی و خضر است.[نیازمند منبع] منبع داستان قرآنی سفر موسی و خضر، دقیقاً مشخص نیست. برانون اِم ویلر مورخ، می‌گوید که به‌نظر نمی‌رسد این داستان پیشینه مستقیم مسیحی یا یهودی داشته باشد هرچند که نمونه‌های مشابهی از آن در دیگر ادیان موجود است.[۲۰]

یکی از مهم‌ترین فرضیه‌ها در مورد منبع داستان موسی و همراهش در قرآن، فرضیه‌یِ مورخِ هلندی اوایل قرن بیستم، آرنت یان ونیسک [de] است. او گفت که این داستان از یک افسانه یهودی مشتق شده که ماجرای خاخام تلمودی، «جاشوا بن‌لاوی» و «الیاس»، پیامبرِ تورات است.[۲۱] در این داستان یهودی نیز مانند داستانِ موسی و همراهش (احتمالاً خضر)، بن‌لاوی می‌خواهد از الیاس پیروی کند؛ الیاس با درخواستش موافقت می‌کند بدین شرط که اقدامات احتمالیش را زیر سؤال نبرد. یک شب، بن‌لاوی و الیاس میزبان مرد فقیری هستند که فقط یک گاو دارد. الیاس آن گاو را سلاخی می‌کند. فردای آن روز، مردی ثروتمند از پذیرایی از آن دو، امتناع می‌ورزد، اما الیاس، بدون دریافت دستمزد، دیوار آن مرد را تعمیر می‌کند. در نهایت، مردم نیز از پذیرایی از این دو در کنیسه‌ای مجلل خودداری می‌کنند، ولی توسط گروهی از مردم فقیر میزبانی می‌شوند. الیاس از خدا می‌خواهد که همه افراد کنیسه را به حاکم تبدیل کند و تنها یک نفر از این کنیسه حکومت کند. هنگامی که بن‌لاوی از الیاس علت این کارهایش را سؤال می‌کند، او توضیح می‌دهد که آن گاو را به‌عنوان قربانی به‌جای همسر مرد میزبان که قرار بود در آن روز بمیرد، کشت؛ و دیوار فرد ثروتمند را تعمیر کرد تا مرد نتواند گنج زیر دیوار را پیدا کند؛ و اینکه دعای پایانیش به این دلیل بوده که سرزمین تک‌فرمانروا بهتر از سرزمینی است که چندین حاکم داشته باشد. ونسینک معتقد بود که قرآن داستان خضر را مستقیماً از این منبع یهودی گرفته‌است، اما نام شخصیت‌ها تغییر کرده‌اند.[۲۲]

این افسانه یهودی برای اولین بار در اثری عربی توسط محقق یهودی تونسی قرن یازدهم، نسیم بن یعقوب، حدود چهارصد سال پس از تألیف قرآن، تأیید شده‌است.[۲۳] هایم شوارتزبام [de] در اوایل سال ۱۹۶۰ میلادی استدلال کرد که به‌نظر می‌رسد این داستان «کاملاً وابسته به متن قرآن» است. حتی زبان و لحن بیان داستان، بیشتر شبیه به متون عربی کلاسیک معمولی است تا داستان‌های دیگر بن ژاکوب با منشأ و بیان واضح تلمودی.[۲۴] ویلر با اشاره به اینکه مجموعه بن‌یعقوب شامل داستان‌های دیگری با پیشینه اسلامی است، می‌گوید که داستان یهودیِ الیاس و بن‌لاوی، تحت تأثیر اسلام و داستان قرآنی خلق شده‌است و مشابهت‌های آن با داستان مذکور قرآن، با شرح‌های تفاسیر اسلامیِ پسین بیشتر مطابقت دارد؛ مثلاً روایت اجمالی از خود قرآن، داستان یهودی شامل بن‌لاوی است که به‌دنبال الیاس می‌گردد، همان‌طور که در تفاسیر اسلامی خداوند به موسی می‌گوید به‌دنبال خضر بگردد؛ درحالی‌که خود قرآن هرگز بیان نمی‌کند که ملاقات موسی و خضر خواسته یا ناخواسته بوده‌است.[۲۵] ارتباط نزدیک بین الیاس و خضر نیز برای اولین بار از تعدادی از منابع اولیه اسلامی گواهی شده‌است.[۲۶] ویلر نتیجه می‌گیرد که این بن‌یعقوب بوده که داستان الیاس را از قرآن تقلید کرده و نه برعکس.[۲۷]

یکی دیگر از داستان‌های اولیه شبیه به داستان خضر، منشأ مسیحی دارد. دست‌نوشته یونانی آسیب‌دیده و غیراستاندارد قرن سیزدهم به‌نام لیمون پنوماتیکوس. این اثر از راهب بیزانسی پیش از اسلام به‌نام جان موشوس است. این اثر دربارهٔ ماجرای یک راهب و فرشته است. فرشته در این داستان به شرحِ کارهای عجیبی می‌پردازد که پیشتر انجامشان داده. فرشته روزی از میزبان سخاوتمندش جامی دزدیده بود، زیرا می‌دانست که میزبان نیز آن جام را دزدیده بوده و به‌کارگیری آن، کارنامه اعمال میزبان را بیشتر به گناه آلوده می‌کند. او پسر میزبان دیگری را کشته بود؛ زیرا می‌دانست که پسر اگر بالغ شود گناهکار می‌شود، اما اگر قبل از ارتکاب گناه بمیرد به بهشت می‌رود. سرانجام، فرشته دیوار مردی را که از پذیرایی از آنها امتناع کرده بود، تعمیر کرد؛ زیرا می‌دانست که گنجی در زیر آن وجود دارد که ممکن است مرد آن را پیدا کند.[۲۸] مورخ فرانسوی، راجر پارت می‌گوید که این داستان مسیحی، نسبت به افسانه یهودی، نزدیکی بیشتری با روایت قرآن دارد؛ مثلاً، فرشته در داستان یونانی و «عَبْداً مِنْ عِبادِنا» (بنده‌ای از بندگانمان)[۱] در قرآن، برخلاف چهره‌های نام‌برده الیاس در داستان یهودی یا خضر در تفسیر اسلامی، هر دو مجهول و مبهم هستند.[۲۹] داستان فرشته و راهب بخشی از سنت مسیحی گسترده‌تر تئودیسه است که ممکن است بر نویسنده قرآن تأثیر گذاشته باشد.[۳۰] گابریل سعید رینولد داستان مسیحی را منبع احتمالی روایت قرآن می‌داند.[۳۱]

آیین زرتشتی[ویرایش]

چهره‌های زیادی در تاریخ ایران پیش از اسلام وجود دارند که طی جریان اسلامی‌سازی در شخصیت خضر (به‌معنای سبز) ظهور یافته‌اند. یکی از آنها به‌طرز متناقضی یک زن، آناهیتا است. محبوب‌ترین زیارتگاه زرتشتیان در یزد به آناهیتا اختصاص دارد. برای زرتشتیان، مهم‌ترین زیارتگاه، پیر سبز است. نام حرم از سرسبزی شاخ و برگ‌های اطرافش گرفته شده‌است.[۳۲] این معبد، هنوز هم برای زرتشتیان ایران کاربردی و مقدس است.[۳۳]

هر ساله از ۲۴ تا ۲۸ خرداد، هزاران زرتشتی از هند و سایر کشورها با زرتشتیان ایران به یزد می‌آیند تا پیر سبز را زیارت کنند. نمازگزاران برای باران دعا می‌کنند و سبز شدن طبیعت و تجدید حیات را جشن می‌گیرند.[۳۴][۳۵] همان‌طور که بابیان می‌گویند: «خضر به الهه آب زرتشتی، آناهیتا مربوط است و برخی از پناهگاه‌های سابق او در ایران به خضر (پیر سبز) مربوط شده‌است.»[۳۶]

نسب و کیستی خضر، بر پایهٔ روایات[ویرایش]

گفته می‌شود خضر از اولاد سام بن نوح و پسرخالهٔ ذوالقرنین است. در وجه تسمیه خضر نوشته‌اند که هر کجا می‌نشست سبز می‌شد و به همین دلیل خضر (سبز) نام گرفته‌است. با این حال بنا به برداشتی نیز، دو نفر با نام خضر وجود داشته‌اند، خضر اکبر که از اولاد سام بن نوح بوده و خضر ثانی که از انبیای بنی‌اسرائیل و مصاحب موسی بوده‌است.[۳۷]

او یکی از چهار مادر هستی در اشعار فردوسی است که با لقب مشک خوانده شده‌است:[نیازمند منبع]

یکی مشک نام و دگر سیسنک یکی نام نار آن دگر سوسنک

یک بررسی دقیق‌تر متون مختلف نشان می‌دهد که نسخ بعدی داستان‌های ذوالقرنین به قرآن وابسته‌اند به‌طوری‌که از طریق مفسران اولیهٔ مسلمان فهمیده می‌شود عناصر کلیدی داستان‌های بعدی مانند وجه تسمیهٔ «ذوالقرنین» که نسبت داده شده به کوروش هخامنشی مدیون منابع آن‌ها در تفاسیر است.

تطبیق و تحول اسطوره‌ای خضر[ویرایش]

در روایت‌های مختلف، خضر را با ذوالقرنین مرتبط می‌دانند. دربارهٔ کیستیِ ذوالقرنین نیز گمانه‌های گوناگونی وجود دارد؛ مشخص نیست که کوروش هخامنشی است یا اینکه صعب پادشاه حمیری است که در قرآن بزرگ‌نمایی شده یا شخصی دیگر.[۳۸] در یک روایت، خضر و ذوالقرنین از سرزمین تاریکی عبور می‌کنند تا آب زندگانی را بیابند. ذوالقرنین در جستجوی چشمه گم می‌شود اما خضر آن را می‌یابد و از آن می‌نوشد و حیات جاودان می‌یابد.[۳۹] به‌نقل از وهب بن منبیه و ابن‌هشام، خضر بوده که پس از ملاقات با شاه در بیت‌المقدس، لقب ذوالقرنین را به او داده‌است.[۳۸] همچنین نسخه‌های مختلفی از رمان اسکندر وجود دارد که در آن خضر به‌عنوان خدمتکار اسکندر مقدونی ظاهر می‌شود. در اسکندرنامه که نویسنده‌اش نظامی گنجوی است، ذوالقرنین از خضر خواسته تا او و سپاهیانش را به‌سوی آب حیات هدایت کند. خضر موافقت می‌کند و سرانجام به‌تنهایی به آب حیات می‌رسد.[۴۰] دقیقاً مشخص نیست که در ادبیات دوران میانه خاورمیانه منظور نویسندگان از اسکندر، اسکندر مقدونی بوده یا شخصیتی دیگر.

خضر به‌تنهایی به چشمه آب حیات رسیده‌است.

شخصیت خضر ممکن است از طریق اختلاط فرهنگ‌ها در طول جنگ‌های صلیبی وارد ادبیات اروپایی شده باشد.[۴۱]

در بخش‌هایی از هندوستان، خضر به‌نام خواجه خضر و روح رودخانه‌ها و چاه‌ها شناخته می‌شود.[۴۲] در اسکندرنامه از او به‌عنوان قدیسی که بر چشمه آب حیات نظارت دارد، یاد شده‌است و هندوها و مسلمانان او را محترم می‌شمارند.[۴۲] او گاهی به‌صورت پیرمردی با لباس سبز به تصویر کشیده می‌شود و اعتقاد بر این است که سوار بر ماهی است.[۴۲]

خضر، سوار بر ماهی

زیارتگاه اصلی او در جزیره‌ای از رودخانه سند در کنار باکار در پنجاب پاکستان است.[۴۲]

خضر در آیات قرآن[ویرایش]

داستان خضر در قرآن آمده‌است اما براساس روایات و تفاسیر گفته می‌شود این شخص خضر است.

داستان خضر در آیات ۶۵ تا ۸۲ سورهٔ کهف در قرآن چنین آمده‌است:

[در آنجا] بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که رحمت [و موهبت عظیمی] از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. «۶۵» موسی به او گفت: (آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟) «۶۶» گفت: (تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی! «۶۷» و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟! «۶۸» [موسی] گفت: (به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت؛ و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!) «۶۹» [خضر] گفت: (پس اگر می‌خواهی به‌دنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم [به موقع] آن را برای تو بازگو کنم) «۷۰» آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، [خضر] کشتی را سوراخ کرد. [موسی] گفت: (آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!) «۷۱» گفت: (آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی کنی؟ !) «۷۲» [موسی] گفت: (مرا بخاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!) «۷۳» باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن نوجوان را کشت. [موسی] گفت: (آیا انسان پاکی را، بی‌آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!) «۷۴» [باز آن مرد عالم] گفت: (آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی؟!) «۷۵» [موسی] گفت: (بعد از این اگر دربارهٔ چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن؛ [زیرا] از سوی من معذور خواهی بود!) «۷۶» باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ [با این حال] در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و [آن مرد عالم] آن را برپا داشت. [موسی] گفت: ([لااقل] می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!) «۷۷» او گفت: (اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می‌دهم. «۷۸» اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ [چرا که] پشت سرشان پادشاهی [ستمگر] بود که هر کشتی [سالمی] را بزور می‌گرفت! «۷۹» و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! «۸۰» از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبت‌تر به آن دو بدهد! «۸۱» و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آن‌ها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن [کارها] را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آن‌ها شکیبایی به خرج دهی!) «۸۲» و از تو دربارهٔ (ذو القرنین) می‌پرسند؛ بگو: (بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد) «۸۳»

[۴۳]

خضر در شاهنامه فردوسی[ویرایش]

در شاهنامه فردوسی در داستان پادشاهی اسکندر زمانی که اسکندر در جستجوی آب زندگانی بود به خضر می‌رسد. اسکندر در این ملاقات گوش به فرمان خضر است:

سپه را بران شارستان جای کرد/یکی پیش رو چست بر پای کرد
ورا اندر آن خضر بد رای زن/سر نامداران آن انجمن
سکندر بیامد به فرمان اوی/دل و جان سپرده به پیمان اوی
بدو گفت کای مرد بیداردل/یکی تیز گردان بدین کار دل
اگر آب حیوان به چنگ آوریم/بسی بر پرستش درنگ آوریم
نمیرد کسی کو روان پرورد/به یزدان پناهد ز راه خرد
دو مهرست با من که چون آفتاب/بتابد شب تیره چون بیند آب
یکی زان تو برگیر و در پیش باش/نگهبان جان و تن خویش باش
دگر مهره باشد مرا شمع راه/به تاریک اندر شوم با سپاه
ببینیم تا کردگار جهان/بدین آشکارا چه دارد نهان
توی پیش رو گر پناه من اوست/نمایندهٔ رای و راه من اوست
چو لشکر سوی آب حیوان گذشت/خروش آمد الله اکبر ز دشت
چو از منزلی خضر برداشتی/خورشها ز هرگونه بگذاشت
همی رفت ازین سان دو روز و دو شب/کسی را به خوردن نجنبید لب
سه دیگر به تاریکی اندر دو راه/پدید آمد و گم شد از خضر شاه
پیمبر سوی آب حیوان کشید/سر زندگانی به کیوان کشید
بران آب روشن سر و تن بشست/نگهدار جز پاک یزدان نجست
بخورد و برآسود و برگشت زود/ستایش همی بافرین بر فزود[۲][۴۴][۴۵]

منابع[ویرایش]

  1. Brannon Wheeler Prophets in the Quran: An Introduction to the Quran and Muslim Exegesis A&C Black 2002 شابک ‎۹۷۸−۰−۸۲۶−۴۴۹۵۶−۶ page 225
  2. Bruce Privratsky Muslim Turkistan: Kazak Religion and Collective Memory Routledge, 19 Nov 2013 شابک ‎۹۷۸۱۱۳۶۸۳۸۱۷۰ p. 121
  3. John P. Brown The Darvishes: Or Oriental Spiritualism Routledge 2013 شابک ‎۹۷۸−۱−۱۳۵−۰۲۹۹۰−۶ page 100
  4. M. C. Lyons The Arabian Epic: Volume 1, Introduction: Heroic and Oral Story-telling Cambridge University Press 2005 شابک ‎۹۷۸۰۵۲۱۰۱۷۳۸۱ p. 46
  5. "Welcome to Encyclopaedia Iranica". iranicaonline.org.
  6. Gürdal Aksoy, Dersim: Alevilik, Ermenilik, Kürtlük, Ankara, 2012, p. 65-80, Dipnot yayınevi (in Turkish), شابک ‎۹۷۸۶۰۵۴۴۱۲۵۰۱; Anna Krasnowolska, ḴEZR, Encyclopedia Iranica, 2009
  7. "ḴEŻR – Encyclopaedia Iranica". Iranicaonline.org. Retrieved 2017-01-13.
  8. ""Hızır versus Hızır: Kültür Tarihi, Din Sosyolojisi ve Astroloji Bağlamında Dersim Aleviliğinde Xızır", in Kızılbaşlık, Alevilik, Bektaşilik (Tarih-Kimlik-İnanç-Ritüel), Derleyenler: Yalçın Çakmak - İmran Gürtaş, İstanbul, 2015: İletişim | Gürdal Aksoy". Academia.edu. 1970-01-01. Retrieved 2017-01-13.[پیوند مرده]
  9. Aksoy 2012, p. 65-80; Elizabeth Key Fowden, The Barbarian Plain: Saint Sergius between Rome and Iran, Berkeley, 1999, University of California Press; F.W. Hasluck, 'Ambiguous Sanctuaries and Bektashi Propaganda', The Annual of the British School at Athens, Vol. 20 (1913/1914), p. 101-2
  10. "Archived copy" (PDF). Archived from the original (PDF) on 2014-06-28. Retrieved 2014-09-14.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:عنوان آرشیو به جای عنوان (link)
  11. Adil, Nazim. "Saint George (Khidr) Slays the Dragon and Becomes a Saint". SufiLive. Naqshbandi Haqqani Sufi Order. Retrieved 1 December 2021.
  12. Kumar, P. Pratap (2014-09-11). "Contemporary Hinduism in North India". Sindhi Hindus. Contemporary Hinduism. Routledge. p. 121. ISBN 978-1-317-54636-8. Retrieved 2020-07-04.
  13. Jatt, Zahida Rehman (3 June 2015). "Jhulay Lal's cradle of tolerance". Dawn News. Retrieved 17 July 2019.
  14. Theo Maarten van Lint, "The Gift of Poetry: Khidr and John the Baptist as Patron Saints of Muslim and Armenian šīqs – Ašułs", Van Ginkel J.J. , Murre-van den Berg H.L. , Van Lint T.M. (eds.), Redefining Christian Identity. Cultural Interaction in the Middle East since the Rise of Islam, Leuven-Paris-Dudley, Peeters, 2005 (Orientalia Lovaniensia Analecta 134), p. 335-378 شابک ‎۹۰−۴۲۹۱۴۱۸۱
  15. H.S. Haddad, "Georgic" Cults and Saints of the Levant, Numen, Vol. 16, Fasc. 1, Apr. 1969, p. 21-39, see JSTOR 3269569; J. Mackley, "St. George: patron saint of England?", paper presented to: Staff Researches Seminar, University of Northapmton, 5 May 2011
  16. Mackley, J. (5 May 2011). "St George: patron saint of England?" (PDF). Nectar.northampton.ac.uk. Retrieved 2017-01-13.
  17. Badamo, Heather A. (2011). Image and Community: Representations of Military Saints in the Medieval Eastern Mediterranean (PhD thesis). University of Michigan. hdl:2027.42/89747.
  18. «خضر». دانشنامهٔ رشد. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ ژانویه ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۳۱ تیر ۱۳۸۸.
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ «مقالات مهدوی». م. مهدی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ اکتبر ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۳۱ تیر ۱۳۸۸.
  20. Wheeler 2002, p. 10.
  21. Wheeler 1998a, p. 153.
  22. Wheeler 1998a, p. 154.
  23. Wheeler 1998a, pp. 155–156.
  24. Schwarzbaum 1960, p. 159.
  25. Wheeler 1998a, pp. 164–165.
  26. Wheeler 1998a, pp. 165–167.
  27. Wheeler 1998a, pp. 169–170.
  28. Paret 1968, pp. 137–138.
  29. Paret 1968, p. 143.
  30. Paret 1968, pp. 145–159.
  31. رینولدز 2018, p. 465.
  32. Jenny Rose, Zoroastrianism: An Introduction, India, 2010: I.B. Tauris, p. 123.
  33. Michael Strausberg, Zoroastrian Rituals in Context, Leiden, 2004: Brill, p. 563; Payam Nabarz, The Mysteries of Mithras. The Pagan Belief That Shaped the Christian World, foreword C. Matthews, CANADA, 2005, p. 99-100.
  34. https://www.mehrnews.com/news/1626448/گردهمایی-هزاران-زرتشتی-در-پیرسبز-چک-چک-میعادگاه-زرتشتیان
  35. https://www.isna.ir/news/8403-10719/زرتشتيان-به-زيارت-پير-سبز-مي-روند
  36. Kathryn Babayan (2002). Mystics, Monarchs and Messiahs: Cultural Landscapes of Early Modern Iran. Harvard University Press. p. 368. ISBN 0-932885-28-4. Babayan cites Mary Boyce (1967). "Bibi Sharbahnu and the Lady of Pars". Bulletin of the School of Oriental and African Studies (30): 32. Babayan also cites something listed only as "Mīrshokrā'i, Tahlīl az Rasm-i Sunni-yi Chihilum-i Bahār, Kirmanshenasi, Kirman (1982), 365–374."
  37. عماد زاده اصفهانی، قصص الانبیا، ص ۳۴۲
  38. ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ Wheeler, Brannon M. (1998). "Moses or Alexander? Early Islamic Exegesis of Qurʾān 18:60-65". Journal of Near Eastern Studies. 57 (3): 200. doi:10.1086/468638. S2CID 162366963.
  39. Anonymous (1978). Iskandarnamah. New York: Columbia University. p. 57.
  40. Anonymous (1978). Iskandarnamah. New York: Columbia University. p. 55.
  41. Ahmad, Hadhrat al-Hajj Mirza Bashirudeen Mahmood -Khalifatul Masih II. Tafsir e Kabir iv. (10 Volumes. Rabwah, 1962).
  42. ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ ۴۲٫۳ Longworth Dames, M. "Khwadja Khidr". Encyclopedia of Islam, Second Edition. Retrieved 21 April 2012.
  43. 60تا82کهف-259بقره
  44. شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو ،انتشارات هرمس، صفحه 1155
  45. شاهنامه فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 318