شب‌های شعر گوته - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پوستر شب‌های نویسندگان و شاعران ایران در سالِ ۱۳۵۶، کارِ بزرگ خضرایی

شب‌های شعر گوته یک رویداد فرهنگی سالانه در تهرانِ دههٔ ۱۳۵۰ بود که واپسین دوره‌اش از ۱۸ تا ۲۷ مهر ۱۳۵۶ برگزار و مشهور شد. در سال ۱۳۵۶ کانون نویسندگان ایران با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان، انستیتو گوته، به مدت ده شب، مراسم شعرخوانی و سخنرانی در باغ انجمن فرهنگی روابط ایران-آلمان برگزار کردند. در این ده شب که به «شب‌های شعر گوته» معروف شد، بیش از شصت نویسنده و شاعر با گرایش‌های مختلف ولی عمدتاً چپ علیه «فضای اختناق و سانسور حاکم» شعر خواندند و سخنرانی کردند.[۱]

در شب‌های آغازین شب‌های شعر گوته، جمعیتی بالغ بر ۱۰ هزار نفر در این مراسم شرکت می‌کردند، اما بارش بارانی چندروزه در تهران منجر به کاهش جمعیت در شب‌های پایانی به حدود ۳ هزار نفر شد.[۲]

جرقه انقلاب ۱۳۵۷[ویرایش]

روی جلد کتاب ده شب، ناصر موذن ،انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۷

در پاییز ۱۳۵۶، ماه‌ها قبل از آن‌که حرکت‌های اعتراضیِ منتهی به قیام بهمن ۵۷ آغاز شود، گردهمایی ادبی جمعی از نویسندگان و شاعران ایران فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد. شب‌های نویسندگان و شاعران در انستیتو گوته تهران و به ابتکار کانون نویسندگان ایران برپا شد که در آن شاعران و نویسندگان طی ده شب، آشکارا حزب رستاخیز را محکوم کردند و از «خفقان» و «لجنزار بی‌قانونی‌های تنگ‌چشمانه» و «برداشت‌های فاشیستی نظام حاکم» سخن گفتند.[۳]

یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن می گوید: «به دنبال برگزاری ده شب شعر توسط کانون به تازگی احیا شده نویسندگان ایران و انستیتو گوته در مهر ۱۳۵۶، نویسندگان که همگی از مخالفان سرشناس بودند به انتقاد از رژیم پرداختند و نهایتاً در شب پایانی این برنامه، شرکت کنندگان همگی به خیابان ریختند و با پلیس درگیر شدند. در این تظاهرات یک دانشجو کشته و هفتاد نفر زخمی و بیش از یکصد نفر دستگیر شدند. اعتراضات در تهران طی ماه های بعد به ویژه در روز ۱۶ آذر ادامه یافت. افراد دستگیر شده در این اعتراضات به دادگاه های غیر نظامی سپرده شدند که یا آزاد شدند یا محکومیت های سبکی گرفتند. این اقدام عملاً در حکم پیام آشکاری برای دیگران از جمله طلاب حوزه علمیه قم بود».[۴]

سخنرانی‌ها و شعرخوانی‌ها[ویرایش]

شب سخنران عنوان/موضوع سخنرانی شعرخوانی
یکم سیمین دانشور مسائل هنر معاصر مهدی اخوان ثالث، سیاوش مطهری، تقی هنرور شجاعی و منصور اوجی
دوم منوچهر هزارخانی دفاع از کانون نویسندگان ایران محمدعلی بهمنی، عمران صلاحی، م. آزرم و کاظم سادات اشکوری
سوم بهرام بیضایی در موقعیت تئاتر و سینما محمد زهری، طاهره صفارزاده، سیروس مشفقی، فاروق امیری و محمد کسیلا
چهارم غلامحسین ساعدی پیرامون شبه‌هنرمند هوشنگ ابتهاج، حسین منزوی، مفتون امینی، علیرضا نوری‌زاده و عظیم خلیلی
پنجم باقر مؤمنی سانسور و عوارض آن اسماعیل شاهرودی، علی موسوی گرمارودی، سعید سلطان‌پور و اورنگ خضرایی
ششم هوشنگ گلشیری جوانمرگی در نثر معاصر فارسی سیاوش کسرایی، فریدون مشیری، محمد خلیلی و حسن ندیمی
هفتم داریوش آشوری شعر آزادی است جعفر کوش‌آبادی، علی باباچاهی، جواد مجابی و م. آزاد
هشتم مصطفی رحیمی فرهنگ و دیوان فرخ تمیمی، نصرت رحمانی، اصغر واقدی، جلال سرافراز و شاهرخ صفایی
نهم باقر پرهام محمد حقوقی، منوچهر شیبانی، عبدالله کوثری، منوچهر نیستانی، بیژن کلکی
دهم به‌آذین اسماعیل خویی، کیومرث منشی‌زاده، جواد طالعی و فریدون فریاد

شب یکم: مهدی اخوان ثالث، سیاوش مطهری، تقی هنرور شجاعی و منصور اوجی[ویرایش]

در شب اول کسی پیش بینی نمی‌کرد ده شب تاریخی در پیش باشد. این نشست با سخنرانی رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای آغاز شد. بیانیه کانون نویسندگان خوانده شد و سیمین دانشور درباره نقش هنر و هنرمند سخنرانی کرد. پس از آن شعرخوانی مهدی اخوان ثالث (شعر «آنک! ببین» از کتاب دوزخ اما سردسیاوش مطهری، تقی هنرور شجاعی و منصور اوجی اجرا شد.[۵]

سیمین دانشور در سخنرانی خود گفت دفاع از آزادی مهم‌ترین مسئله‌ای است که در هنر معاصر مطرح می‌شود و هنرمندان واقعی با وجود عوامل بازدارنده این رسالت مهم را از یاد نبرده‌اند و اینکه زشتیِ هنر معاصر به‌علت زشتیِ زمانهٔ ماست. دانشور درباره سه جریان هنری معاصر یعنی واقع‌گرایی یا واقع‌گرایی انتقادی، رئالیسم سوسیالیسم و هنر مدرن توضیح داد.[۵]

شب سوم: شمس آل احمد، بهرام بیضایی، محمد زهری، طاهره صفارزاده، سیروس مشفقی، فاروق امیری و محمد کسیلا[ویرایش]

شب سوم نقطه عطف شب‌های شعر گوته بود. به تخمینِ یک گزارشِ ساواک کمابیش هشت‌هزار شنونده در این شبِ بارانی حاضر بودند.[۶][منبع بهتری نیاز است] متن و صدای این سخنرانی سپس‌تر بارها منتشر شد و از مهم‌ترین سخنرانی‌ها دربارهٔ سانسور حکومتی و اجتماعی، مخصوصاً در ایران، و آزادی بیان گشت.

«در موقعیت تئاتر و سینما» نامی است که سخنرانیِ سی‌دقیقه‌ایِ بهرام بیضایی در شرحِ «اثرات سوء ممیزی و تفتیش»[۷] در شبِ سوّمِ شب‌های شعر گوته به تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۶ بِدان نامور است.[۸] با این که بیشترِ سخنرانی‌ها و شعرهای اعضای کانون نویسندگان ایران در شب‌های دهگانهٔ شعر گوته به سال ۱۳۵۶ علیه سانسور حکومتی بود، بیضایی و چند سخنران دیگر، از جمله سیمین دانشور و غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و علی موسوی گرمارودی، از مسائل دیگری نیز سخن گفتند.

بیضایی به ریشه‌های اجتماعی و مردمیِ سانسور پرداخت و از کارِ هنرمند گفت؛ که در نتیجهٔ فشارها هنر «گره‌دار» و «کمپلکسه» می‌شود؛ که سزا نیست هنرمند پیروی گروه باشد، بلکه او «احتمالاً قراره نیازهایی رو بگه که جمع نمی‌دونه بهش احتیاج داره.» و چنین به پایان برد که اگر بناست دستگاه دولتی هم از آزادی سخن بگوید و «ما» هم، «من یک کمی راجع به این آزادی، مشکوکم.»

هوشنگ گلشیری، که مجری جلسه بود، بیضایی را فراخواند؛ و او پشت میکروفون برای جمعیت سخن گفت.[۹] بیضایی این سخنرانی را به این صورت ننوشته بود، بلکه به‌طور ارتجالی سخن گفت. متن و صدای سخنرانی سپس‌تر منتشر شد.

بیضایی، در گفتگو با ماهنامهٔ اندیشه پویا (۱۳۹۵) گفته است: «نوشتهٔ آماده‌ای نبود. به شادروان به‌آذین گفتم می‌خواهم دربارهٔ فشار بر نمایش چیزی بگویم و به ویژه چشم‌انداز بستهٔ نمایش شهرستان‌ها. امّا با پرخاش‌های تندی که بر کارگاه نمایش و تئاترهای جشن هنر در سخنرانی‌ها شد، دیدم در واقع می‌گویند چرا فشار بر نمایش کم است و چرا حکومت سانسورهای خواستهٔ ما را اعمال نمی‌کند! همان‌جا از خودم پرسیدم آیا ما از آزادی دفاع می‌کنیم یا آزادی می‌خواهیم برای سانسور دیگران؟»[۱۰]

بیضایی این سخنرانی نیم‌ساعته را چنین به پایان برد:[۱۱]

در نظر دیگران[ویرایش]

نعمت آزرم مصداقِ اشارهٔ بیضایی را سعید سلطان‌پور می‌داند که چند سال پیش‌تر نمایشِ سلطان مار بیضایی را سخت نکوهیده بود.[۱۲] سال ۱۳۴۸ سلطان‌پور با گروهی حمله کرده و نمایشِ سلطان مار را در مشهد[۱۳] برآشفته[۱۴] و برچیده بود.[پانویس ۱] اسماعیل خویی نیز، همچون آزرم، رای بیضایی را دربارهٔ همدستی روشنفکران با سانسور تأیید کرده؛ ولی بر این باور است که تأکید اصلی بیضایی جای دیگر است: «آنچه بهرام جان بیضایی بر آن تکیه دارد، و به گمان من هم حق با اوست، همنوا شدن روشنفکران با برخی جنبه‌های عوامانهٔ زندگانی مردمان است».[۱۵]

محمّدعلی سپانلو اهمیت سخنِ بیضایی در میان گفته‌های سخنرانان دیگر ده شب را از آن می‌داند که «بر خلاف بعضی از سخنگویان که عقیده‌ای سوای اکثریت جمعیت داشتند لکن به احترام یا ملاحظهٔ آنان می‌کوشیدند از کنار قضایا بگذرند، این یکی مستقیماً به قلب موضوع می‌زند، یعنی آشکارا از خود شنوندگان انتقاد می‌کند. اگر این سخنرانی نبود، امروزه پس از گذشت سال‌ها، به نظر می‌آمد که هیچ‌کس از تعبّداتی که جمعیت بر سخنران‌ها تحمیل کرد، ناراضی نبوده‌است.»[۱۶]

شب چهارم: غلامحسین ساعدی[ویرایش]

در شب چهارم غلامحسین ساعدی دربارهٔ «شبه هنرمند» سخن راند.

شب پنجم: باقر مؤمنی، سعید سلطان‌پور، علی موسوی گرمارودی[ویرایش]

در شب پنجم باقر مؤمنی در سخنرانیش بیش از صد بار از لغت ممنوعهٔ «سانسور» استفاده کرد. شعرخوانی سعید سلطان‌پور، علی رغم پافشاری به‌آذین در کوتاه کردنش، شوری در مستمعان برانگیخت.

پانویس[ویرایش]

توضیحات[ویرایش]

  1. محمّدعلی سپانلو در سالِ ۱۳۵۸، که مذهبیان بساطِ نمایشِ عبّاس آقا کارگر ایران ناسیونالِ سلطان‌پور را برچیدند، در گفتگویی منتشرشده در شمارهٔ ۲۳ به تاریخ ۸ تیر مجلّهٔ تهران مصوّر (صفحهٔ ۴۶) به همین کارِ سلطان‌پور اشاره کرد: «. . . اختناق مانع اصلی رشد ادبیات و فرهنگ است. دیدید که نمایش عباس آقای سلطان‌پور را چطور به هم زدند. هرچند سلطان‌پور نباید اعتراضی داشته باشد زیرا خود او چند سال پیش دسته‌ای گرد خود جمع کرده بود و درست مثل حزب‌الله‌ها به تئاترها حمله می‌کرد و نمایش‌ها را به هم می‌زد. ظاهراً از نظر روش، سلطان‌پور نباید اعتراض کند، اما به هر حال حمله به سالن نمایش چه از سوی سلطان‌پور و چه از سوی دیگران کاری نادرست است.»

ارجاعات[ویرایش]

  1. ده شب گوته، روایت یک رویداد فرهنگی مهم، بی‌بی‌سی فارسی
  2. GOETHE INSTITUTE, The Iranica
  3. https://anthropologyandculture.com/fa/easyblog/3855[پیوند مرده]
  4. آبراهامیان، پرواند، تاریخ ایران مدرن، برگردان محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۹، صص 283-282.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ «شب‌های شعر گوته». ویکی ادبیات.
  6. کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک
  7. ستاری، «در بی‌دولتی فرهنگ»، ۱۵۲.
  8. مؤذن، «ده شب»، ۱۲۰.
  9. خسروپناه، «شب‌های نویسندگان و شاعران ایران»، ۹۷.
  10. بیضایی، «آزادی می‌خواستند برای سانسور دیگران»، ۱۳۳.
  11. خسروپناه، «شب‌های نویسندگان و شاعران ایران»، ۱۰۶-۱۰۷.
  12. زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۴۵–۴۶.
  13. دولت‌آبادی، «عباس آقا تو خیلی شبیه هدایت هستی!»، ۲۳۵.
  14. زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۳۴.
  15. زندیان، «بازخوانی ده شب»، ۶۸.
  16. سپانلو، «سرگذشت کانون نویسندگان ایران»، ۹۲.

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]