زندگی‌باوری - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

جهان‌بینی تئوریسین‌ها تأثیر عمیقی بر فلسفه زیست‌شناسی (Philosophy of Biology) یا فلسفه زیست‌شناختی (Biological Philosophy) آنان دارد به همین دلیل دانشمندان برداشت‌های مختلفی از دستاوردهای دانش زیست‌شناسی دارند. مثلاً در موضوع پیدایش حیات در کره زمین و مراحل تحول یا تکامل آن، سه دیدگاه مهم وجود دارد حیات گرایی (Vitalism),[۱] مکانیک گرایی (Mechanism) و اندام گرایی (Organicism).

بر اساس حیات گرایی یک نیروی حیاتیِ درونی هدایت تمامی فعالیت‌های موجود زنده را به‌عهده دارد. در واقع حیات گرایی اعتقادی است که از این فرض شروع می‌شود که «جانداران زنده اساساً با موجودات غیر زنده تفاوت دارند، زیرا حاوی عناصر غیر فیزیکی هستند یا اصولی متفاوت از چیزهای بی‌جان بر آن‌ها حاکم است». حیات گرایی به یک اصل حیاتی اشاره می‌کند؛ عنصری که اغلب به‌عنوان "جرقۀ حیاتی"، "انرژی" یا "élan vital" شناخته می شود، که برخی آن را با روح یکسان می‌دانند. در قرن 18 و 19 حیات گرایی در میان زیست شناسان مورد بحث قرار گرفت. بین کسانی که احساس می‌کردند مکانیک شناخته شدۀ فیزیک نیوتن در نهایت تفاوت بین حیات و غیرحیات را توضیح می‌دهد، و حیات گرایانی که استدلال می‌کردند که فرآیندهای زندگی را نمی‌توان به یک فرآیند مکانیکی تقلیل داد. زیست‌شناسان حیات‌گرا مانند یوهانس راینکه فرضیه‌های آزمایش‌پذیری را ارائه کردند که نارسایی‌های تبیین‌های مکانیکی را نشان دهند، اما آزمایش‌های آن‌ها نتوانست از حیات‌گرایی حمایت کند. اکنون زیست شناسان حیات گرایی را به این معنا می‌دانند که توسط شواهد تجربی رد شده است، و از این رو آن را یا به عنوان یک نظریه علمی جایگزین شده، [4] یا، از اواسط قرن بیستم، به‌عنوان یک شبه علم می‌دانند.

اما مکانیک گرایی بر این باور است که رفتارهای موجودات زنده همان بر آیند کنش‌ها و واکنش‌های فیزیکی و شیمیایی هستند و حیات تابع همین قوانین فیزیکی و شیمیایی است. بر این اساس با بررسی و شناخت اجزا می‌توان کل را شناخت. پایه مکانیک گرایی نگرش تقلیل گرایی (Reductionism) است. در این دیدگاه موجودات زنده تفاوت زیادی با ماشین‌های مکانیکی ندارند. البته نومکانیک گرایی اصل هدفمندی کنش‌ها و واکنش‌های فیزیکی و شیمیایی زنده را می‌پذیرد.

از طرف دیگر، اندام گرایایی بر آن است که موجودات زنده را باید به صورت یک کلِ «کارکردی» نگاه کرد و تعریف نمود. موجود زنده را نمی‌توان تنها با قوانین فیزیکی و شیمیایی شناخت و تعریف کرد. زیست‌شناسی مولکولی، به خصوص ژنتیک مولکولیِ جدید اطلاعات فراوانی از طرز کار سلول به دست می‌دهد. اما این اطلاعات نیز نمی‌تواند تمامی رفتارها و تغییرات موجود زنده را توضیح دهد. در این مکتب، نگرش تقلیل گرا جای خود را به نگرش کل‌گرایانه (holistic) داده‌است.[۲]

ساخت اوره از مواد غیر آلی ضربه بزرگی به دکترین زیست گرایی بود

امروزه حیات گرایی (Vitalism) یا مکتب حیات گرایی یا اصالت حیات یک دکترین علمی منسوخ (obsolete scientific doctrine) شده‌است که مبین تفاوت اساسی موجودات زنده و غیر زنده است و موجودات زنده دارای بعضی آزمایه‌های (عناصر) غیر مادی هستند یا اصول حاکم بر آن‌ها متفاوت از اصول اشیای غیرزنده است و این مایه غیر مادی را جرقه حیات، انرژی و روح می‌نامند. زیست گرایی دارای سابقه‌ای طولانی در فلسفه پزشکی (medical philosophy)است: به همین دلیل طب سنتی مکتب غربی بقراطی (پایه‌گذار طب یونانی) اعتقاد دارد که بیماری‌ها در اثر به هم خوردن تعادل نیروهای حیاتی به وجود می‌آید و این نیروهای حیاتی را با مزاج ها[۳] و اخلاط چهارگانه[۴] مربوط می‌داند. و در مکتب طب شرقی (چین) بیماری‌ها با عدم تعادل و مسدود شدن نیروی حیاتی «کی»(QI)[۵] و پرانا(prana)[۵] رابطه دارد. هر چند حیات گرایی منسوخ شده، ولی پرسش در مورد چرایی و چگونگی شکل یابی روندهای زیست شناختی (بیولوژیک) همچنان بی‌پاسخ مانده‌است.[۶][۷]

فلسفۀ حیات گرایی[ویرایش]

فلسفه حیات گرایی ریشه در مصر باستان و فلسفه یونان باستان دارد و در فلسفه رواقیون روح (pneuma)نقش لوگوس(Logos)را دارد در این مکتب فلسفی لوگوس اندیشه، منطق و قانون نهفته در هستی است. لوگوس دگرگونی‌های جهان هستی را وحدت و همآهنگی می‌بخشد. لوگوس حقیقتی است که جمال جلوه یک چیز را فراهم می‌آورد یا به بیانی دیگر، تجلی و به ظهور آمدن چیزی را ممکن می‌سازد. جالینوس باور داشت که شُش‌ها (ریه‌ها) روح(pneuma) را از هوا گرفته و به وسیله خون با سراسر بدن ارتباط برقرار می‌کند.[۸] روح جهانی (world soul) به یونانی (ψυχὴ κόσμου)ئ به لاتین(anima mundi) بر اساس دستگاه‌های فلسفس مختلف یک ارتباط درونی بین موحودات زنده روی زمین است، همان طوری‌که روح با بدن انسان ارتباط دارد. این ایده از افلاطون منشأ گرفته و اصل مهمی از مکتب نو افلاطونیان است. آنان باور داشتند که براستی جهان یک موجود زنده است روح (soul) و هوش (intelligence) دارد. یک موجود زنده قابل مشاهده تنها است که موجودات زنده را دربردارد و این موحودات بر اساس طبیعت خود با هم مربوط هستند.[۹]

زیست گرایی در فلسفة اسلامی[ویرایش]

سحابی قلب و روح(Heart and Soul nebulae)فلاسفة قدیمی افزون بر گیاه، حیوان و انسان، افلاک را نیز دارای نفس (روح) می‌دانستند

فلاسفه و متکلمان اسلامی حیات را مبدأ قدرت و علم تعریف نموده‌اند و سعی کرده‌اند با استفاده از آثار حیات، اصل وجود آن را اثبات نمایند. در فلسفه، مبدأ حیات همان «نفس» (روح) است. فلاسفة قدیمی افزون بر گیاه، حیوان و انسان افلاک را نیز دارای نفس (روح) می‌دانستند، اما معاصران نفس را صرفاً برای گیاه، حیوان و انسان اثبات می‌کنند. ابن سینا در تبیین اقسام نفس (روح) برای موجودات زمینی، به سه قسم اشاره کرده‌است:نفس (روح) گیاهی، از آن جهت که تولید مثل، نمو و تغذیه داردو کمال اول برای جسم طبیعی آلی است. نفس (روح) حیوانی که ادراک جزئیات و حرکت ارادی مربوط به آن است و نفس (روح) انسانی که افعال خود را با فکر و استنباط انجام می‌دهد و امور کلی را ادراک می‌کند (النفس من کتاب الشفا).[۱۰]

منابع[ویرایش]

  1. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۶ ژوئیه ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۳ ژوئیه ۲۰۱۵.
  2. http://www.cgie.org.ir/fa/news/10839
  3. https://en.wikipedia.org/wiki/Four_temperaments
  4. https://en.wikipedia.org/wiki/Humorism
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ https://en.wikipedia.org/wiki/Prana
  6. http://www.pezeshk.us/ بایگانی‌شده در ۱۶ مه ۲۰۱۹ توسط Wayback Machine ?p=4843
  7. http://www.aftabir.com/news/view/2006/oct/28/c3c1162036777_science_education_knowing.php/
  8. https://en.wikipedia.org/wiki/Vitalism
  9. https://en.wikipedia.org/wiki/Anima_mundi
  10. «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۳ ژوئیه ۲۰۱۵.