فخرالدین عراقی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

فَخرُالدّین ابراهیم بن بزرگمهر بن عبدالغفار جوالقی همدانی یا فَخرُالدّین عَراقی از شاعران و عارفان و نویسندگان صوفی ادب فارسی در سدهٔ هفتم هجری، مؤلف لَمَعات می‌باشد.

در مورد نام و نسب عَراقی میان غالب تذکره‌نویسان اختلاف است. زادروزِ عَراقی بنا به گفته سعید نفیسی در خنجین از توابع همدان (مرکزی کنونی) و در سال ۶۱۰ ه‍.ق است.[۱] فخرُالدّین عَراقی در ۸ ذیقعده ۶۸۸ ه‍. ق، در دمشق درگذشت.[۲][۳]

یادبود کنگره عَراقی

قبر وی در جبل‌الصالحیه در جوار قبر محی‌الدین بن عربی واقع است.[۴]

زندگی[ویرایش]

ابراهیم عَراقی فرزند عبدالغفار بود؛ او در کودکی قرآن را حفظ کرد.[۵] وقتی که هفده ساله بود جمعی از قلندران به همدان فرود آمدند و عراقی نیز به همراه آنان به هندوستان رفت و در شهر ملتان به شاگردی شیخ بهاء الدین زکریا ملتانی درآمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد که از وی پسری آمد و به کبیرالدین موسوم گشت.

بیست و پنج سال سپری شد، و شیخ بهاءالدین وفات یافت، در حالی‌که، عَراقی را جانشین خود کرده بود. بعد از هند، عَراقی عزم مکه و مدینه کرد، و پس از حج جانب روم شد. در قونیه، به خدمت مولانا رسید، و مدتها در مجالس سماع حاضر شد. وی پس از سال‌ها اقامت در روم جانب شام رفت.

آثار[ویرایش]

از عَراقی آثاری به نظم و نثر باقی مانده‌است:

رساله‌ها[ویرایش]

لَمعات که مهم‌ترین اثر منثور عَراقی است در زمان صحبت صدرالدین قونوی و تحت تأثیر آثار ابن عربی نوشته شده‌است. این کتاب یک دیباچه، یک مقدمه و ۲۸ لمعه دارد و موضوع اصلی آن عشق است که عراقی به پیروی از سوانح احمد غزالی و با توجه به آراء ابن عربی ابعاد مختلف آن را تبیین کرده‌است.

عراقی در دیباچه کتاب تصریح می‌کند که لمعات را بر سنن سوانح شیخ احمد غزالی نوشته‌است.[۶] وقتی لمعات به اتمام رسید و شیخ (عراقی) آن را به صدرالدین قونوی عرضه کرد، صدرالدین آن را بوسید و بر دیده نهاد و فرمود: «فخرالدین سِرّ سخن مردان آشکار کردی و لمعات به حقیقت لبّ فصوص است.»[۷]

مکاتیب و رسالة اللطیفة فی الذوقیات از دیگر آثار منثور عراقی است.[۸]

رسالهٔ‌اصطلاحات: عراقی خود دربارهٔ این اثر گوید: «این کلماتی چند است از مصطلحات و نبذه‌ای از مشهورات که در میان طایفه متصوفه - ایدهم‌الله بتوفیقه - در نثر و نظم وارد است و در این رساله آن بر سه مطلب افتاد:»

  • «مطلب اول: در کلماتی که اکثرش مخصوص به محبوب است و بعضی از آن متعلق به محب.» (۹۷ اصطلاح)
  • «مطلب دوم: در اسامی‌ای که میان عاشق و معشوق مشترک و دایر است و در اسمی اطلاق خصوصیت ندارد ولیکن از روی معانی گاهی خصوصیت گیرند و گاه نگیرند.» (۱۶۲ اصطلاح)
  • «مطلب سوم: در کلماتی چند که مخصوص به عاشق و احوال او است و اگرچه بعضی در نوغی به معشوق تعلق گیرد.» (۶۰ اصطلاح)[۹]

اشعار[ویرایش]

دیوان اشعار وی نیز مشهور است[۱۰] گرچه عَراقی در بیشتر قوالب شعری طبع خود را آزموده، اما هنر شاعری او بیشتر در غزلیاتش ظهور یافته‌است. عشاق نامه یا رساله ده فصل اثر منظوم دیگری از عراقی است که در قالب مثنوی و غزل و در بحر خفیف مسدس محذوف سروده شده‌است. احتمالاً پیش از عراقی سرودن ده فصل یا عشاق نامه وجود داشته‌است اما عَراقی با ابتکار این قالب ادبی را رونق بخشید.[۱۱]

فخرالدین عراقی نخستین کسی است که ساقی‌نامهٔ مستقلی در قالب ترجیع بند سرود.[۱۲] مخاطب عراقی در بیشتر ابیات، ساقی آتش دست است. عراقی از وی می‌خواهد از بند خویش رهاییش دهد و آن جام جهان‌نمایی که آفتاب روی ساقی را در آن می‌توان دید، بدو بخشد.[۱۳] نمونه‌هایی از ابیات در ساقی‌نامه ذکر گردیده‌است.

در سال ۱۳۳۵ اشعار عراقی با عنوان کلیات عراقی به تصحیح و کوشش سعید نفیسی منتشر و پس از آن در چندین نوبت منتشر گردیده‌است.[۱۴]

نمونه‌هایی از اشعار عراقی[ویرایش]

شعر اول از کلیات عراقی:

از پرده برون آمد ساقی قدحی در دستهم پرده ما بدرید هم توبهٔ ما بشکست
بنمود رخ زیبا گشتیم همه شیداچون هیج نماند از ما آمد بر ما بنشست
زلفش گرهی بگشاد بند از دل ما برخاستجان دل زجهان برداشت وندر سر زلفش بست
در دام سر زلفش ماندیم همه حیرانوز جام می لعلش گشتیم همه سرمست
از دست بشد جون دل رد طرّهٔ او زد چنگغرقه زند از حیرت در هرچه بیابد دست
چون سلسلهٔ زلفش بند دل حیران شدآزاد شد از عالم وز هستی ما وارست
دل در سر زلفش شد از طرّه طلب کردمگفتا که لب او خوش اینک سر ما پیوست
با یار خوشی بنشت دل کز سر جان برخاستبا جان و جهان پیوست دل کز دو جهان بگسست
از غمزهٔ روی او گه مستم و گه هشیاروز طرّهٔ لعل او گه نیستم و گه هست
می‌خواستم از اسرار اظهار کنم حرفیز اغیار نترسیدم گفتم سخن سرمست[۱۵]


شعر دوم از کلیات عراقی:

ز دو دیده خون فَشانم، ز غمت شب جداییچه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی
همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانتکه رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی
مژه‌ها و چشم شوخش به نظر چنان نمایدکه میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز استبه امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشنکه شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی
به کدام مذهب است این به کدام ملت است اینکه کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادندکه برون در چه کردی که درون خانه آیی
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدمچو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر می‌زدم من، که یکی ز در درآمدکه درآ درآ عَراقی، که تو خاص از آن مایی[۱۶]

نمونه اصطلاحات[ویرایش]

محبوب: حق تعالی را گویند وقتی که مستغنی از دوستی دانند او را مطلقاً بی قیدی.

سِرّ: جذبه الهی را گویند گاه سلوک بر او مقدم و گاه او بر سلوک.

مست خراب: استغراق را گویند بی هیچ آگاهی از هیج وجه.

شاهد: تجلی را گویند.

معشوق: حق تعالی را گویند وقتی که طلب کنند به جد تمام از آن جهت که مستحق دوستی اوست من جمیع‌الوجوه.

عاشق: جویندهٔ حق را گویند، وجود دوستی تمام و جد بلیغ.

عشق: محبت مفرط را گویند.

زلف: غیب هویت را گویند، که کس را بدان راه نیست.

پیچ زلف: اشکال الهی را گویند.

تاب زلف: اسرار الهی را گویند.

گزیده‌هایی از لمعات[ویرایش]

از لمعه اول: «اشتقاق عاشق و معشوق از عشق است و عشق در مقر عزّ خو از تعیّن منزه است …»

از لمعه دوم: «سلطان عشق خواست که خیمه به صحرا زند درِ خزاین بگشاید گنج بر عالم پاشد.»

از لمعه سیزدهم: «محبوب هفتادهزار حجاب نور و ظلمت بهر آن بر روی فروگذاشت تا محب خوی فراکند و او را پس پردهٔ اشیاء می‌بیند تا چون دیده آشنا شود و عشق سلسلهٔ شوق بجانباند به مدد عشق و قوَت شوق پرده‌ها یکان یکان فرو گشاید. آنگاه پرتو سبحات جلال غیریت موهوم را بسوزاند و او به جای او نشیند و همگی عاشق شود چنان‌که:

هرچه گیرد از او بدو گیردهرچه بخشد ازو بدو بخشد

کنگره بزرگداشت[ویرایش]

کنگره بزرگداشت فخرُالدّین عَراقی در روزهای ۲۳ و ۲۴ اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۴ به همت شورای اجتماعی استانداری استان مرکزی در محل دانشگاه تربیت معلم اراک با حضور عراقی شناسان داخلی و خارجی برگزار گردید و مهمانان در واپسین ساعات برگزاری همایش در شهر کمیجان در مراسم مشابهی شرکت جستند.[۱۷]

پانویس[ویرایش]

  1. نفیسی، سعید (۱۳۷۳). دیوان فخرالدین عراقی. انتشارات جاویدان.
  2. بزرگان و سخن‌سرایان جلد اول، ص ۷۳
  3. کتاب تاریخ مفصل خنجین به کوشش دکتر مهدی عربی
  4. رساله لمعات و رساله اصطلاحات، مقدمه.
  5. کلیات ابراهیم بن بزرگمهر عراقی. صص. ۴۸–۴۹.
  6. رساله لمعات و رساله اصطلاحات ص ۱۴
  7. رساله لمعات و رساله اصطلاحات ص ۱۵
  8. تاریخ ادبیات ایران. ج. ۲. صص. ۲۳۹.
  9. رساله لمعات و رساله اصطلاحات صص ۹۴–۷۳
  10. نفحات الانس. صص. ۵۹۹.
  11. تاریخ ادبیات ایران. ج. ۲. صص. ۳۱۰–۳۱۱.
  12. رضایی ص ۲۱۰
  13. صفا، ص ۳۳۵
  14. کلیات عراقی، به تصحیح و کوشش سعید نفیسی
  15. کلیات عراقی، ص ۱۴۷
  16. کلیات عراقی ص ۲۹۹
  17. خاطرات همایش بزرگداشت عراقی، بیژن شهرامی.

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • درخشان، مهدی (۱۳۷۴بزرگان و سخن سرایان همدان، جلد اول، بعد از اسلام تا ظهور سلسلهٔ قاجار، تهران: انتشارات اطلاعات
  • رضایی، احترام، ساقی نامه در شعر فارسی، چاپ اول ۱۳۸۸ انتشارات امیرکبیر، تهران.
  • رساله لمعات و رساله اصطلاحات، شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی، به سعی دکتر جواد نوربخش، چاپ اول ۱۳۵۲ چاپ دوم انتشارات یلداقلم، ۱۳۸۲ شابک ۰ـ۳۳ـ۵۷۴۵ـ۹۶۴ ثبت کتابخانه ملی: ۱۸۵۲۸–۸۱م.
  • کلیات عراقی، شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی، با مقدمه و مقابله هجده نسخه و فهرست، به کوشش سعید نفیسی، انتشارات کتابخانه سنائی، چاپ هشتم ۱۳۷۵ شمسی.
  • صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، جلد سوم بخش ۱ چاپ هفتم ۱۳۷۳ انتشارات فردوس، تهران.

پیوند به بیرون[ویرایش]