قلعه زیبد - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

قلعه مرکزی زیبَد
Map
نامقلعه مرکزی زیبَد
کشورایران
استاناستان خراسان
شهرستانشهرستان گناباد
بخشکاخک
اطلاعات اثر
نام محلیزیبَد
نام‌های دیگرزیوَد
نوع بناسنگ
سال‌های مرمتدوره اسماعیلیان
کاربریقلعه
کاربری کنونیویرانه شده
دیرینگیدوره ساسانیان
دورهٔ ساخت اثردر [[ دوره ساسانیان]] و در زمان حکومت فرقه اسماعیلیه بر قائنات
مالک اثرمیراث فرهنگی - آموزش و پرورش گناباد
مالک فعلی اثرمیراث فرهنگی
اطلاعات ثبتی
شمارهٔ ثبت۴۵۷۷
تاریخ ثبت ملی۱۱ دی ۱۳۸۰
اطلاعات بازدید
امکان بازدیداز میدان ۱۲ رخ زیبد

قلعه یا دژ زیبَد یکی از چهار اثر تاریخی دهستان زیبد است. قلعه زیبَد در سال ۱۳۸۰ به ثبت ملی رسیده‌است که آخرین بار در اختیار فرقه اسماعیلیه بوده است و در شهرستان گناباد، بخش کاخک، در منطقه مسکونی زیبد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۴۵۷۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.[۱] علاوه بر مرکزی زیبد که بطور نادرست با نام قلعه سفید زیبد ثبت شده است، قلعه شاه‌نشین زیبَد نیز با نام نادرست محوطه قلعه شهاب در سال ۱۳۸۱ ثبت ملی شده‌است.

قلعه‌های دهستان زیبد[ویرایش]

در روستاهای دهستان زیبد گناباد چند قلعه وجود دارد که قدیمی‌ترین آن‌ها سه قلعه زیبد - شهاب گبر یا شاه‌نشین و در صوفه پیران می‌باشد بنا بر چند روایت آخرین پناهگاه یزدگرد سوم بوده‌است. روستای زیبد به دلیل اینکه اردوگاه لشکر ایران بوده و کیخسرو نیز مدت کوتاهی در آنجا اقامت داشته‌ است به لحاظ تاریخی بسیار حائز اهمیت است و علاوه‌بر آن، قلعه تاریخی روستای زیبد، قلعه شهاب و روستای درصوفه یک مثلث تاریخی بسیار مهم در دهستان زیبد گناباد است که آبستن رویدادهای تاریخی بسیار با ارزشی بوده‌ است. [۲] برابر با کتاب طبقات ناصری از منهاج الدین سراج جوزجانی، قلعه زیبد با نام تختگاه محل استقرار اسماعیلیان بوده است

سه قلعه تاریخی زیبد[ویرایش]

  • آخرین پناهگاه یزدگرد سوم

سه اثر تاریخی زیبد به‌علاوه درصوفه را برای اولین بار دکتر زمانی باستان‌شناس و استاد دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹ موردکاوش قرار داده و نتیجه‌گیری کرده‌است که هر سه قلعه و همچنین آسیاب آبی زیبد مربوط به دوره ساسانی است. این باستان‌شناس کمی بعد در اثر تصادف کشته شد و تحقیقات او ناتمام ماند. این سه اثر تاریخی به دلیل بی‌توجهی مسئولان مربوطه بارها مورد سرقت و حفاری‌های غیرقانونی قرار گرفته و به کلی تخریب شده‌است. به‌طوری‌که از قبرستان گبرها و تشله رستم و آسیاب آبی امروزه هیچ اثری باقی نمانده‌است. دومین فردی که این سه قلعه را بررسی کرده استاد لباف خانیکی است وی معتقد است این سه قلعه در دوره اسماعیلیان از مراکز مهم پناهگاه اسماعیلیه بوده است

قله شاه نشین[ویرایش]

آنچه جایگاه معنوی و اجتماعی این قلعه را ارتقا می‌دهد، نوشتۀ «منهاج سراج» در کتاب طبقات ناصری است. او که خود سه بار به رسالت از «قلعۀ تولک» در افغانستان به قهستان آمده، مشاهدات خود را نقل به مضمون این‌گونه توضیح داده است: «در سال ۶۲۱ بعد از آن که خراسان از لشکر مغول خالی شده بود و مردم به سبب نایافت جامه و مایحتاج اندک که از وقایع کفار خلاص یافته بودند و در ضیق معیشت مانده بودند، به اشارت ملک تاج‌الدین حسن سالار از قلعۀ تولک به اسفزار و از اسفزار به طرف قاین و از آن‌جا به قلعۀ سر تخت و جواشیر رفتم و فرمانده بلاد قهستان در آن وقت محتشم شهاب منصور ابوالفتح بود، او را دریافتم در غایت دانایی به علم و حکمت و فلسفه چنان که در بلاد خراسان مثل او فلسفی و حکیمی در نظر نیامده بود. غربا را بسیار توجه می‌کرد و مسلمانان خراسان را که به نزدیک او می‌رسیدند به حمایت و پناه می‌گرفت. مجالست او باعلماء خراسان بود. چنان تقریر کردند که در آن دو سه سال فترت (سال‌های یورش مغولان) یک هزار و هفتصد تشریف و هفتصد سرٍ اسبٍ تنگ بسته (با بار) از خزانۀ او به علما و غربا رسیده بود....» با توجه به اشارات فوق، محتشم شهاب در جواشیر و گاه سرتخت که به فاصلۀ کمی از یکدیگر قرار دارند مقام داشت و شاید خوشنامی او موجب شده است که هم قلعه جواشیر به نام او (شهاب) مزین باشد و هم چشمۀ نزدیک قلعه و هم روستای مجاور قلعه. «گای لسترنج» و «حمدالله مستوفی »جایگاه قلعۀ سرتخت را گناباد نشانی داده‌اند و منهاج سراج آن‌ها را در یک منطقه و نزدیک به هم دیده است و در گناباد فقط دو قلعۀ سرتخت (ارگ فرود)و قلعۀ جواشیر(قلعه شهاب) است که با فاصلۀ حدود ۲کیلومتر از هم، چنان موقعیتی نسبت به یکدیگر دارند. قله شاه‌نشین یاقلعه جواشیر با پرونده تحت عنوان محوطه قلعه شهاب با آثاری از دوره سلجوقیان و اسماعیلیان درشهرستان گناباد، بخش کاخک، در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۶۴۳۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.[۱] قله شاه‌نشین یامحوطه قلعه شهاب یک کوه کله قندی مرتفع است که در دامنه آن رودخانه و چشمه آب کلاته شهاب گبر قرار دارد. در نوک کله قندی این قله قبلاً دیوارهای سنگی با خاک گچ و ساروج وجود داشته که امروزه فقط سنگ‌های فرو ریخته و ساروج و خاک گل‌های آن باقی مانده‌است و دخمه‌هایی که غارت شده‌اند. در داخل این قلعه یک استخر آب در دل سنگ به عمق ۱۰ متر کنده شده‌است که بنا بر روایت‌های شفاهی ۴۰ دختر وظیفه آب‌رسانی با مشک به این حوض سنگی را داشته‌اند. بر طبق کتاب البلاذری نیزک ترخان از سوی "ماهوی سوری" فرماندار مرو که در آن دوره پایتخت خراسان بزرگ بود مأموریت یافته تا در این مکان به استقبال شاه آمده و پیام وفاداری را به شاهنشاه ابلاغ کند البته ماهوی سوری برای نشان وفاداری و تعهد برای بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست رفته یزدگرد سوم از دختر او خواستگاری کرده‌است اما شاه خشمگین شده و او را نوکر خود خوانده که با خواستگاری از دختر شاهنشاه اقدام به گستاخی و پررویی نموده‌است. پاسخ توهین‌آمیز یزدگرد باعث خشم ماهوی مرزبان مرو شد و نیزک طرخان حاکم هپتالی طخارستان را تشویق کرد که شاه فراری و مفلوک را بقتل رساند و خانواده اش را اسیر نماید.در نتیجه حمله سپاه نیزک طرخان، یاران یزدگرد با فرستادگان مرزبان مرو در منطقه زیبد گناباد درگیر می‌شوند در جنگ زیبد و قلعه شهاب گبر " یزدگرد سوم" کشته شده و دخترش "ارتهگ یا اردوک "که خردسال بوده نزد ماهوی سوری مرزبان ایالت مرو به اسارت فرستاده می‌شود.

اهمیت مطالعات میدانی قله شاه نشین (شهاب گبر) - قلعه زیبد و درب صوفه که همگی برهم اشراف و دید دارند به جهات متعددی است از همه مهم‌تر اثبات افسانه بودن قتل یزدگرد سوم بدست آسیابانی در مرو است با توجه به مطالعات میدانی و تاریخی، یزدگرد در زیبد گناباد در شرق خراسان در فاصله بیشتر از ۲۵۰ کیلومتری هرات و بیشتر از ۳۰۰ کیلومتری مرو کشته شده‌است. یزدگرد هرگز به مرو نرسیده‌است. آخرین اقامتگاه او و آخرین یارانش تنگه خوش اب و هوای زیبد بوده‌است. علت اینکه تاریخ نگاران نام مرو را آورده‌اند این است که در آن دوره شمال شرقی ایران را به نام مارگوش یا مملکت مرو یا ولایت مرغش می شناختند و در حقیقت در این دوره زمانی هرات مرکز ولایت مرو محسوب میشده ولی بعضی گمان کرده اند معروف‌ترین شهر آن منطقه جغرافیایی مرو امروزی بوده‌است.مرو در واقع نام ایالت و همچنین نام شهر است و در بسیاری از متون اسلامی عربی منظور از مرو ولایت مرو است و نه شهر مرو امروزی که در اصل نام یک شهر قدیمی تر بنام مارگوش یا مارگیانه بوده است.[۳] [۴] [۵]

کشته شدن یزدگرد و انقراض دولت ساسانی[ویرایش]

چندین روایت متفاوت و با محتوی متضاد دربارهٔ مرگ یزدگرد سوم در کتاب‌های تاریخی برجای مانده‌است. با توجه به کاوشهای قلعه زیبد - گناباد و روایت‌های شفاهی و گزارش بلاذری و حبیب عبدالحی بنظر می‌رسد روایت مربوط به قتل یزدگرد در آسیاب مرو بیشتر افسانه بافی باشد تا حقیقت و آنچه بیشتر به حقیقت نزدیک است روایت بلاذری است. متن اصلی کتاب بلاذری سرنوشت یزدگردسوم:

  • .... یزدجرد… ثم سار إلی خراسان فلما صار إلی جنابد (گنابد) حد مرو تلقاه ماهویه مرزبانها معظما مبجلا وقدم علیه نیزک عنده شهرًا ثم شخص وکتب إلیه یخطب ابنته فأغاظ ذلک یزدجرد وقال: اکتبوا إلیه إنما أنت عبد من عبیدی فما جرأک علی أن تخطب إلی وأمر بمحاسبة ماهویه مرزبان مرو وسأله عن الأموال. فکتب ماهویه إلی نیزک یحرضه علیه ویقول: هذا الذی قدم مفلولا طریدًا فمننت علیه لیرد علیه ملکه فکتب إلیک بما کتب. ثم تضافرا علی قتله. وأقبل "نیزک" فی الأتراک حتی نزل فی الجنابذ (گنابد) فحاربوه فتکافأ الترک ثم عادت الدائرة علیه فقتل أصحابه ونهب عسکره وکان ذلک سنة ۳۱ هـ /(۶۵۱ م)، وکان عمره إذ ذاک ۲۸ سنة.
  • بلاذری در فتوح‌البلدان آورده‌است… یزدگرد از (مداین) به حلوان، سپس به اصفهان رفته.[۶] یزدگردسوم که جز عنوان شاهنشاهی نداشت باز هم رو به هزیمت نهاد. اسپهبد طبرستان یزدگرد را به پناه خود فرا خواند ولی یزدگرد سیستان و خراسان را ترجیح داد.

یزدگرد از ری به اصفهان و از آنجا به کرمان و سپس به سوی طوس و مرو رفت در مسیر او در جناباد(گناباد) اقامت نمود. با نزدیک تر شدن فاتحان عرب به استخر، یزدگرد با وجود دعوت مرزبان (فرماندار) تبرستان ترجیح داد تا از راه دارابگرد به اصفهان و کرمان و سپس سیستان و بعد به خراسان برود.[۷] او قبل از عزیمت به مرزبانان خود نامه‌هایی نوشته و برای شکست دادن مهاجمان عرب در خواست کمک نمود مرزبان مرو از جمله کسانی است که اعلام آمادگی نموده است اما برای کمک به یزدگرد در خواست ازدواج با خانواده سلطنتی را داشته‌است. به‌طوری‌که در مسیر شاه برای سفر به مرو از سوی نماینده مرزبان مرو ماهوی سوری- که به احتمال از خاندان سورن بود- نخست مورد استقبال قرار گرفت ولی میان آنان کدورتی رخ داد که بلاذری این کدورت را ناشی از درخواست خواستگاری از ادرگ دختر خردسال یزدگرد توسط ماهوی سوری دانسته است.[۸] موارد دیگری مانند بیم ماهوی از حملهٔ اعراب به مرو، هم ذکر شده‌است. در سال ۶۵۲ میلادی، ده سال بعد از جنگ نهاوند ماهوی سوری نیزک طرخان سرکردهٔ طوایف هپتالی طخارستان را نزد یزدگرد، فرستاد. نیزک ترخان در ابتدا که برای استقبال به گناباد رفته بود رابطهٔ خوبی با یزدگرد داشته‌است،[۹] میان سپاه نیزک و یزدگرد نبردی درمی‌گیرد، در نتیجه یزدگرد شکست خورد و کشته شد. با مرگ یزدگرد سوم در سال ۶۵۲ میلادی، سلسلهٔ ساسانی پس از ۴۲۶ سال، در ایران منقرض گردید. ماهوی سوری نیز در زمان خلافت علی به کوفه فراخوانده‌شد و از جانب او مأمور گردآوری خراج خراسان گردید.[۱۰] این گزینش در میان خراسانیان سبب شورشی دامنه‌دار گردید.[۱۱] دکتر زمانی قله شاه‌نشین و قلعه زیبد را به جنگ دوازده رخ در شاهنامه فردوسی منسوب می‌داند (ز زیبد زمین تا گنابد سپاه - در و دشت از ایشان کبود و سیاه) اما از آنجا که در روایت‌های شفاهی آمده‌است ۴۰ دختر وظیفه آب‌رسانی به اوج قله شاه‌نشین را داشته‌اند. این نشان می‌دهد که این قلعه برای مدت طولانی اقامتگاه فردی بسیار مهم بوده‌است. زیرا تنها سکونت یک امپراتور مانند یزدگردسوم می‌تواند ساخت این بناهای مستحکم را در قله مرتفع سخت و صعب العبور و دور افتاده توجیه کند. یزدگرد در مسیر حرکت خود به قلمرو شرقی و مرز توران وقتی به تنگل زیبد رسیده آنجا را امن‌ترین مکان و منطقه‌ای بکر و پناه گاهی امن یافته‌است. در حالیکه در جنگ دوازده رخ جنگجویان دوره اقامت کوتاهی داشته‌اند و نیازی به برج و بارو نداشته‌اند. البته شباهتهایی هم در هر دو جنگ وجود دارد که جنگ دوازده رخ و جنگ نیزک ترخان را به هم شبیه می‌سازد. [۵]

Distruction of yazdgerd 3Th last castle in zibad by burglars.

درصوفه پیر[ویرایش]

Dar Sufa

درصوفه یک ایوان مرتفع و یک پناهگاه طبیعی در درون یک دیواره کوهستانی است که در فاصله کمی از قله شاه‌نشین قرار دارد و در بالای این ایوان یک قلعه سنگی وجود داشته و گفته شده که آنجا قبر پیران ویسه بوده‌است. از بالای قله شاه‌نشین درصوفه و تنها گذرگاه کوهستانی منطقه قابل دیدن است.ایوان درصوفه یک پناهگاه طبیعی است اما بخش‌هایی از آن توسط انسان کنده شده‌است.

درخت تاقوک در ورودی ایوان در صوفه

این ایوان در ابتدای یک گذرگاه کوهستانی قرار دارد و طول این گذرگاه دره‌ای شکل بطول دو کیلومتر و عرض ۷ متر و ارتفاع و بلندی حدود ۱۰۰ متر است. این گذرگاه در قدیم یکی از راه‌های سفر از ناحیه فردوس وطبس به دشت گناباد بوده‌است. چشمه‌های متعدد آب، وجود گیاهان و درختانی همچون انجیر کوهی- بنه- پسته کوهی- گله‌های آهو- گوزن- قوچ کوهی-گورخر -شیر و یوزپلنگ... و آب و هوای مناسب بعد از طی مسافتی طولانی در مسیر گرمسیری و بد آب و هوای مسیر اصفهان – کویر مرکزی –کرمان - سیستان - طبس تا گناباد، استقرار در تنگل کوهستانی زیبد را توجیه پذیر می‌کند. بر اساس مشاهدات در اطراف قله شاه‌نشین و تنگل اطراف آن می‌توان تخمین زد که یزدگرد و همراهانش حدود ۴۰۰ نفر سرباز و جنگجو و محافظ - یکصد راس اسب – تعدادی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ راس خر و قاطر به همراه داشته‌اند. اسواران یا اسب سواران مردان جنگی چابک‌سوار و شکار چیان بوده‌اند؛ و حمل و نقل بار و آذوقه و حمل و نقل بچه‌ها و بزرگسالان بر عهده قاطرها و خران بوده‌است. تنگل زیبد و کلاته شهاب گبر ظرفیت تأمین آب و خوراک چنین جمعیتی را داشته‌است. آن‌ها در اطراف چشمه آب و محلی که تشله رستم نام دارد و حاشیه رودخانه در پای قله شاه‌نشین کاروان خود را مستقر و خیمه گاه‌های خود را برپا ساخته‌اند و سپس برای پیشگیری از حمله ناگهانی دشمن قله مرتفع و صعب العبور را محل پناهگاه یزدگردسوم نموده و آن را قله شاه‌نشین نامیده‌اند. از پای این قله که چشمه آب کوه قرار دارد تا اوج قله شاه‌نشین به‌طور تقریبی می‌توان گفت حدود هزار متر ارتفاع وجود دارد. محافظان و گاردها در سه مکان استقرار داشته‌اند. پای قله شاه‌نشین – داخل قلعه سنگی زیبد- داخل درب صوفه و بالای آن. [۱۲] [۱۳]

ماجرای ارتاگ یا ارداک دختر یزدگرد سوم[ویرایش]

Zibad 12 Rox

فرستادن مأمور تشریفات از سوی ماهویه سوری برای استقبال از یزدگرد در گناباد ( مرزبان در زبان امروزی معادل فرماندار است) و سپس طی نامه‌ای توطئه آمیز ترغیب نیزک ترخان به حمله به یزدگرد سوم به بهانه گرفتن موافقت شاهنشاه برای پیوندبا دختر خردسال یزدگرد که باعث خشمگین شدن یزدگرد از این درخواست و پاسخ توهین‌آمیز یزدگرد به به نیزک طرخان شد و او با اعزام نیرو به گناباد قصد جنگ و خاتمه دادن به سلطنت یزدگرد نموده و بدینگونه آخرین امپراتوری ایران که روزگاری حاکمان از غرب تا شرق جهان آن روز را تحت خراجگزاری ایران داشت در تنگه دور افتاده گناباد در شرق ایران توسط هپتالی‌ها و نماینده ماهوی سوری بنام نیزک طرخان به پایان رسید. فاصله زمانی بین پیش و و پس از استقبال کردن از یزدگرد و جنگ نیزک ترخان شش ماه تا یکسال بوده‌است و در این مدت یزدگرد به عنوان پادشاه و رهبر روحانی زرتشتیان ایران در زیبد اقامت داشته‌است. در این جنگ دختر یزدگرد به نام ادرگ بعضی "اردک " هم نوشته‌اند (Ardak – Ertak- ) به اسارت برای مرزبان مرو فرستاده شده‌است. اردک را ماهویه مرزبان شرقی ایران در مرو برای خوش گویی و پیش کش نزد خلیفه به کوفه فرستاد و بعد او به ازدواج یکی از سرداران اسلام درآمد و گویا با او خوش رفتاری شده‌است و عبدالرحمن ابن اردگ که از محدثین تاریخ اسلام است فرزند او است. تاریخ بیهق ابن فندق:"گویند که یزدگرد به صورت زیبا و گندم‌گون پیوسته ابرو جعد موی شیرین لب لطیف سخن و با مهابت و از نسیب‌ترین ملوک عجم بود".

نگارخانه قلعه های زیبد[ویرایش]

جستارها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ «دانشنامهٔ تاریخ معماری و شهرسازی ایران‌شهر». وزارت راه و شهرسازی. بایگانی‌شده از روی نسخه اصلی در ۶ اکتبر ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۶ اکتبر ۲۰۱۹.
  2. ردپای زیبد گناباد در طولانی‌ترین واقعه تاریخی شاهنامه فردوسی،لباف خانیکی، ایسنا [۱]
  3. عصر زرین فرهنگ ایرن، ۸۲
  4. کتاب سه اثر تاریخی زیبد گناباد دکتر عباس زمانی.نشر مرندیز،
  5. ردپای زیبد گناباد در طولانی‌ترین واقعه تاریخی شاهنامه فردوسی،لباف خانیکی، ایسنا [۲]
  6. البلاذری. فتوح الشام. ص: ص ۴۴۳ فارسی و ۳۰۷ عربی
  7. عصر زرین فرهنگ ایرن، ۸۲
  8. تاریخ ایران بعد از اسلام، ۱۹۷
  9. فتوح‌البلدان، ۴۴۴-برخی منابع مانند بلاذری دلیل این کدورت را خواستگاری از دختر یزدگرد و پاسخ تند و توهین‌آمیز شاهنشاه به مرزبان مرو آورده‌اند.
  10. تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ۱۹۸
  11. فتوح‌البلدان، صص ۵۶۸–۵۶۹
  12. عجم، محمد (شهریور ۱۳۹۷)پژوهشی در جغرافیای جنگ دوازده رخ،فصلنامه ایران شناسی سال 5 شماره 9صفحه 82-90 دانشگاه فردوسی. شابک ۹۵۳۹۴۲ [۳]
  13. ردپای زیبد گناباد در طولانی‌ترین واقعه تاریخی شاهنامه فردوسی،لباف خانیکی، ایسنا [۴]
  1. قلعه‌ "شهاب زیبد"؛ قربانی هجمه ناجوانمردانه تخریب‌گران، گزارش ایسنا26 فروردین 1400 [۶]
  2. - عبدالحی حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام صفحه 115
  3. - طبقات ناصری از منهاج الدین سراج جوزجانی، درست گردانی از آقای عبدالحی حبیبی. جلد اول و دوم
  4. تصاویری از تخریب‌های سال 1391 قلعه شاه‌نشین شهاب زیبد [۷]
  5. چند کلیپ و فیلم از خرابکاری و سرقت گنجینه‌های قله شاه‌نشین زیبد گناباد آخرین پناهگاه یزدگردسوم [۸]
  6. مجله بررسی‌های تاریخی» مهر و آبان ۱۳۵۱ - شماره ۴۱ دکتر عباس زمانی

(۲۴ صفحه - از ۴۳ تا ۶۶)[۹]

  1. کتاب جغرافیای تاریخی گناباد- سلطان حسین تابنده [۱۰]
  2. کتاب سه اثر تاریخی زیبد گناباد دکتر عباس زمانی - [۱۱] نشر مرندیز
  3. مجله مطالعات تاریخی آثار ساسانی زیبد۱۳۵۱. دکتر عباس زمانی [۱۲]
  4. زمانی، عباس. سه اثر تاریخی زیبد. مجله بررسی‌های تاریخی، شماره ۴۱، مهر و آبان ۱۳۵۱ (۲۴ صفحه - از ۴۳، بازنشر و منتشر شده در مجله دریای پارس 1392
  5. قلعه های زیبد [۱۳][پیوند مرده] نشریه پنجره تیر ۱۳۹۱ - قلعه زیبد نماد تمدنی کهن از دوره یزدگردسوم. دکتر عجم
  6. همشهری جوان - مقاله «بیست سال آخر» تصویری از قلعه زیبد بهمن ۱۳۹۰ صفحه ۵۱–۵۶
  7. کتاب آیینه میراث. شاهدخت والاتبار شهربانو - دکتر احمد مهدوی دامغانی ۱۳۸۸
  8. فصلنامه سیمرغ، شماره 9 سال 1397 صفحه 82-92 جغرافیای جنگ دوازده رخ در گناباد [۱۴]
  9. ردپای زیبد گناباد در طولانی‌ترین واقعه تاریخی شاهنامه فردوسی:
  • [۱۵]
  • شاهنامه آنلاین. جنگ دوازده رخ [۱۶]
  • آرشیو مجله دانشگاه فردوسی [۱۷]
  • مجله دریای پارس، قلعه زیبد محل سکونت یزدگرد و گودرز *
  • روزنامه خراسان روزنامه صبح ایران شماره ۱۹۱۹۶–۲۹/۱۱/۱۳۹۴
  • - جغرافیای تاریخی مرو - مهدی سیدی 13886