پادشاهی بهمن - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

داستان منظوم
پادشاهی بهمن
زبانفارسی
قالبمثنوی
از کتابشاهنامه
پدیدآورندهفردوسی
سال آفرینشسدهٔ چهارم و پنجم هجری قمری
گونه (ژانر)حماسه
موضوعکین‌خواهی
سبکخراسانی
شمار ابیات۱۶۰ برپایهٔ ویرایش خالقی مطلق
وزنمتقارب مثمن محذوف: فعولن فعولن فعولن فعول
شخصیت‌هابهمن، زال، فرامرز
پشوتن
فضاایران کیانی

«پادشاهی بهمن» پانزدهمین داستانِ پادشاهان و ششمین پادشاهی کیان در شاهنامهٔ فردوسی است که دورانِ شصت‌سالهٔ پادشاهیِ بهمن را داستان می‌کند.[۱]

بهمن هنگامی که به قدرت رسید، رستم با نیرنگ شغاد، کشته شده بود. او به کین خواهی اسفندیار، پدرش، به زابلستان لشکر کشید و علیرغم اصرار زال بر عدم کین خواهی، بهمن زال را به بند کشید. فرامرز وقتی از کین خواهی پدرش رستم، از کابل بازگشت، متوجه ماجرا شد و لشکری گرد کرد و به سوی اسخر رفت. بهمن تا متوجه شد، لشکری جمع کرد. دو لشکر با یکدیگر تلاقی کرده در این پیکار بهمن پیروز شد. آنگاه بهمن، فرامرز را به دار آویخت. زال را زندانی کرد سپس با میانجی‌گری پشوتن عموی بهمن، او را از زندان آزاد کرد.[۲][۳]

در برخی نوشته‌ها ماجرای فوق به گونه‌ای دیگر آمده‌است. بر پایهٔ نوشته‌های طبری و ابن‌اثیر. زال، فرامرز و زواره بدست بهمن کشته شدند. در بندهشن و بسیاری دیگر از نوشته‌های فارسی و عربی دوران سلطنت بهمن را ۱۱۲ سال نوشته‌اند، ولی در منابع دیگر پادشاهی او را ۸۰ تا ۱۲۰ سال هم نوشته‌اند. همه منابع او را شاهی نیکوکار و درست‌کار نوشته و ستوده‌اند. اهمیتی که در نوشته‌های زرتشتی به پادشاهی بهمن داده شده را می‌توان در بهمن‌یشت دید که دوران پادشاهی شاهان را به شاخه‌های درختی که از هفت آهن ساخته شده‌اند تعبیر کرده‌است. در این اسناد، دوران پادشاهی گشتاسپ زرّین، دوران بهمن سیمین، دوران پادشاهی اردشیر بابکان برنجی، دوره پادشاهی بلاش اشکانی مِفرغی، دوره بهرام گور قلعی و دوره خسرو انوشیروان را فولادین برشمرده‌اند.[۴]

خاندان بهمن[ویرایش]

منایع فارسی و عربی شمار فرزندان بهمن را پنج تن نوشته‌اند. دو پسر به نام‌های دارا و ساسان و سه دختر به نام‌های خُمانی (همای) که دارای عنوان «چهرآزاد» است،[۵] بهمن با دخترش همای ازدواج کرد و دارا از او زاده شد. بهمن هنگام در بستر بیماری همای را جانشین خود کرد. در شاهنامه آمده‌است پسر دیگر بهمن ساسان نام داشت، بهمن از اینکه دخترش را جانشین خود کرده بود، سرخورده شده بود، به نیشابور رفت در آنجا زن دیگر گرفت و آن زن برای بهمن پسری زاد که نام او را ساسان گذاشتند. ساسان دوم که نامش رفت، بر طبق نوشته‌ها، پدربزرگ اردشیر بابکان، بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانی است.

در بخش‌های پسین‌تر شاهنامه داستانی دیگر آمده‌است که با داستان بالا ناهمسان است، اما با داستانی که در نوشته پهلوی کارنامه اردشیر بابکان آمده یکسان است. بر پایه داستان دوم، پس از مرگ دارا در جنگ با اسکندر، پسر دارا که ساسان نام داشته به هندوستان گریخت و در آنجا زنی گرفت و نوادگان او تا چهار نسل همگی نام ساسان داشتند که نوه بزرگ بزرگ او پدر اردشیر بابکان است. بر پایه این داستان، تبار اردشیر با میانجی همای به بهمن می‌رسد، نه با میانجی ساسان که در داستان نخست گفته شده‌است. در بندهشن و طبری، تبارنامه دیگری از اردشیر بابکان آمده‌است که تبار او را با میانجی‌های دیگری به بهمن می‌رساند. همچون داستان نخست شاهنامه تبار اردشیر را با میانجی ساسان به بهمن می‌رساند و نه با همای.[۶]

پانویس[ویرایش]

  1. «داستان‌های شاهنامه/ پادشاهی بهمن و انتقام‌جویی برای قتل اسفندیار».
  2. ممکن است بهمن مزبور فرزند اسفندیار نباشد از تبار زابلیان بوده باشد. هیچ دلیلی ندارد رستم که خصم اسفندیار است فقط به صرف مردانگی فرزند او را پرورش دهد. معقول این است که بهمن‌اسفندیار به قتل رسیده و به جای او مانند بردیای دروغین، زابلیان از تبار خود یکی را بر تخت ایران نشانده باشند. عقاید بهمن بیشتر با کیش رستم سازگار است تا عقاید مزدیسنای اسفندیار
  3. شاهنامه نسخه مسکو بخش پادشاهی بهمن.
  4. iranica
  5. بهمن دختر فرانک. در این منابع فارسی و عربی نوشته‌شده‌است که
  6. در همه این تبارنامه‌ها، چیزی که آشکار است این است که این داستان‌ها در دوران ساسانیان ساخته شده‌اند تا مدرکی برای مشروعیت شاهی اردشیر بابکان بسازند

منابع[ویرایش]