پیشینه زبان فارسی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

سنگ‌نبشته بیستون به زبان پارسی باستان

زبان فارسی از زبان کهن‌تر پارسی میانه (یا پهلوی) آمده که آن نیز خود از پارسی باستان سرچشمه گرفته‌است. پارسی باستان زبان رسمی شاهنشاهی هخامنشی بود و نوادهٔ آن، پارسی میانه، به‌عنوان زبان رسمی و دینی شاهنشاهی ساسانی درآمد که در این دوران در دیگر سرزمین‌های ایرانی گسترش بسیاری یافت. پس از ورود اسلام به ایران، فارسی وارد دوره نوین شد.

زبان‌های ایرانی معمولاً به سه دوره باستان، میانه و نوین تقسیم می‌شوند. این دوره‌ها با دوره‌های تاریخ ایران مطابقت دارند؛ بدین ترتیب که دوره باستان مربوط به زمان شاهنشاهی هخامنشی، دوره میانه مربوط به زمان شاهنشاهی ساسانی و دوره نوین مربوط به زمان ورود اسلام به ایران تا به امروز است.[۱] طبق اسناد موجود، زبان فارسی «تنها زبان ایرانی» است[۲] که میان سه دوره آن روابط زبانی نزدیکی برقرار است و به همین ترتیب پارسی باستان، میانه و نو همگی نمایانگر[۲][۳] یک زبان هستند که همان فارسی است؛ به این معنی که فارسی نو نواده مستقیم پارسی میانه و باستان است؛ در حالی که ایجاد روابط نزدیک ژنتیکی میان دیگر زبان‌های میانه و نوین ایرانی دشوار است. برای نمونه زبان امروزی یغنابی به همان گروه گویشی سغدی تعلق دارد، اما نواده مستقیم این زبان نیست. باختری نیز ممکن است به یِدغه و مونجانی نوین نزدیک باشد؛ اما نیای مستقیم آن دو به‌شمار نمی‌رود. میان زبان نوین وخی و ختنی کهن نیز همین رابطه بر قرار است.[۳]

تاریخ شناخته‌شده زبان فارسی را می‌توان به سه دورهٔ متمایز زیر تقسیم کرد:

پارسی باستان[ویرایش]

یک کتیبه پارسی باستان به خط میخی در تخت جمشید

«پارسی باستان» در زمان دودمان هخامنشی گفتگو می‌شده‌است.[۴] کهن‌ترین متن نوشته‌شده به آن مربوط به سنگ‌نبشتهٔ بیستون است که به زمان داریوش بزرگ (فرمانروایی در ۵۲۲–۴۸۶ پ. م) بازمی‌گردد.[۵] آثار نوشته‌شده به پارسی باستان در ایران، رومانی (گرله[۶][۷][۸] ارمنستان، بحرین، عراق، ترکیه و مصر امروزی یافت شده‌اند.[۹][۱۰] پارسی باستان یکی از کهن‌ترین زبان‌های هندواروپایی است که از آن آثار نوشتاری بر جای مانده‌است.[۱۱] خط پارسی باستان، خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی، چندان در میان توده‌ها رایج نبوده‌است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است.[۱۲] پارسی باستان از نظر دستوری پیچیده‌تر از نسل‌های بعدیِ «فارسی» بود.[۱۳][۱۴]

با توجه به فرضیات خاص تاریخی در مورد تاریخ اولیه و منشأ پارسیان باستان در جنوب غرب ایران (که هخامنشیان از آن جا برخاستند)، پارسی باستان در اصل توسط قبیله‌ای به نام پارسواش صحبت می‌شد که در هزارهٔ نخست پیش از میلاد به ایران وارد شدند و در ناحیه‌ای که امروزه فارس خوانده می‌شود، سکنیٰ گزیدند. زبان آن‌ها، پارسی باستان، به زبان رسمی شاهان هخامنشی تبدیل شد.[۱۱] نوشته‌های آشوری، که در واقع به نظر می‌رسد دربرگیرندهٔ نخستین شواهد حضور ایرانیان باستان در فلات ایران باشند، گاه‌شناسی خوبی ارائه می‌دهند، اما فقط نشانگر جایگاه جغرافیایی تقریبی آنچه امروزه پارسی باستان می‌خوانیم، هستند. در نوشته‌های شلمنسر سوم مربوط به سدهٔ نهم پیش از میلاد که در پیرامون دریاچهٔ ارومیه یافت شده‌اند، برای نخستین بار از پارسواش (در کنار ماتای، احتمالاً مادها) یاد شده‌است.[۱۵] هویت دقیق پارسواش به‌طور قطعی مشخص نیست، اما از نظر زبان‌شناسی، این واژه با واژهٔ پارسی باستان پارسه مطابقت دارد که آن نیز مستقیماً از واژهٔ کهن‌تر *پارسوا می‌آید.[۱۵] همچنین از آنجا که پارسی باستان دربرگیرندهٔ واژگانی از دیگر زبان منقرض‌شده ایرانی، مادی، است، به گفته پرودس شروو ممکن است پارسی باستان پیش از پایه‌گذاری امپراتوری هخامنشی و در نیمهٔ نخست هزارهٔ نخست پیش از میلاد نیز صحبت می‌شده‌است.[۱۱]

علاوه بر پارسی باستان، سه گویش ایرانی باستان دیگر شناخته‌شده‌اند: مادی، سکایی و اوستایی. از دو زبانِ مادی و سکایی، که اولی در غرب ایران و منطقهٔ فرمانروایی ماد و دومی در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، ازجمله میان اقوام پارت و ساکنان سُغد رایج بوده، تنها واژگان و عبارت‌هایی در نوشته‌های دیگران برجای مانده‌است؛ اما از زبان‌های اوستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. اوستایی زبان دینی مَزدَیَسنا است.

در کتاب فرهنگ و واژه‌نامه لکی کیان به نقل از کتاب جغرافیای نظامی ایران آمده: «زبان لکی از زبان‌های فارسی قدیم ایران می‌باشد که به علت کوهستانی بودن جایگاه آن مردم، از نفوذ واژه‌های بیگانه محفوظ مانده‌است.»[۱۶] راولینسون نیز، زبان لکی را مشتق شده از فارسی باستان می‌داند.[۱۷]

پارسی میانه[ویرایش]


دارم اندرزی از دانایانDārom andarz-ē az dānāgān
از گفتهٔ پیشینیانAz guft-ī pēšēnīgān
به شما بگزارمŌ šmāh bē wizārom
به راستی اندر جهانPad rāstīh andar gēhān
اگر این از من پذیریدAgar ēn az man padīrēd
بوَد سودِ دو جهانBavēd sūd-ī dō gēhān

، شعر اندرز دانایان به مزدیسنان به پارسی میانه و برگردان آن به فارسی نو

«پارسی میانه» از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایران‌زمین رایج بوده‌است. دستور زبان فارسی در دوره میانه ساده‌تر از دوره باستان ولی پیچیده‌تر از فارسی نو رایج در دورهٔ اسلامی بوده‌است؛ برای نمونه ساختار مثنی و جنس دستوری که در پارسی باستان رایج بودند، در این زبان ناپدید شدند.[۱۸][۱۹] زبان فارسی امروزی و پارسی میانه چه از دید واژگانی و چه از دید دستوری همانندی‌های بسیاری دارند. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه رخ داده‌است بسیار بزرگ‌تر از تحولی‌است که پارسی میانه را به فارسی نو تبدیل کرده‌است.

اگرچه دوره میانه زبان‌های ایرانی به‌طور رسمی با سقوط امپراتوری هخامنشی آغاز می‌شود، دوره گذار پارسی باستان به میانه احتمالاً پیش از سده ۴ پیش از میلاد آغاز شده بود. با این حال، پارسی میانه در واقع تا ۶۰۰ سال بعد که در کتیبه‌های دوران ساسانی (۲۲۴–۶۵۱ میلادی) پدیدار می‌شود، در جایی ظاهر نشده‌است، بنابراین هر نوع زبانی مربوط به زمانی پیش از این تاریخ را با هیچ درجه اطمینانی نمی‌توان توصیف کرد. افزون بر این، پارسی میانه به عنوان یک زبان ادبی برای نخستین بار در سده ششم تا هفتم میلادی پدیدار می‌شود. از سده هشتم به بعد، روند تغییر تدریجی پارسی میانه به فارسی نو آغاز شد و گونه دوران میانه تنها در مزدیسنا به حیات خود ادامه داد.

پارسی میانه را گونه پسین پارسی باستان می‌دانند.[۲۰] نام بومی پارسی میانه پارسیگ یا پارسیک بود که از نام منطقه «پارس» آمده که همان پارسه پارسی باستان و فارس فارسی نو است. پس از فروپاشی دولت ساسانی، پارسیک منحصراً به پارسی (میانه یا نو) که به خط عربی نوشته شده بود گفته می‌شد. از سده نهم به بعد، که پارسی میانه در آستانه تبدیل شدن به فارسی نوین بود، گونه کهن‌تر زبان به اشتباه پهلوی نامیده شد که در واقع یکی از سامانه‌های نوشتاری بود که از آن برای نوشتن پارسی میانه و دیگر زبان‌های میانه ایرانی استفاده می‌شد. این سامانه نوشتاری را ساسانیان از اشکانیان آموخته بودند. ابن مقفع در سده هشتم میان پهلوی و پارسی تمایز قائل می‌شد اما این تفکیک در گزارش‌های عربی پس از آن تاریخ مشهود نیست.

سنگ‌نوشته پارسی میانه پایکولی (۲۹۴ م)، موزه سلیمانیه، کردستان عراق

گرنوت ویندفور فارسی نو را حاصل تحول پارسی میانه و باستان می‌داند[۲۱] اما همچنین بیان می‌کند که هیچ یک از گویش‌های شناخته‌شده پارسی میانه نیای مستقیم فارسی نو نیستند.[۲۲][۲۳] لودویگ پاول در این زمینه بیان می‌کند: «زبان شاهنامه را باید یکی از مصادیق توسعه مداوم تاریخی پارسی میانه به فارسی نو دانست.»[۲۴]

در دوره ساسانیان، ایرانیان در محاوره، به فارسی میانه گفتگو می‌کردند و در هر شهر و ولایت از لهجه‌ها و گویش‌های مختلف محلی و منطقه‌ای خود استفاده می‌نمودند. این لهجه‌ها و گویش‌ها فرق‌های زیادی با یکدیگر داشتند که حتی باعث می‌شد که مردم نقاط دورتر در فهمیدن سخن یکدیگر دچار مشکل شوند. علت اصلی آن هم این بود که نظام استاندارد یا «معیار» زبان کتبی پهلوی منسجم نبود و توان خواندن و نوشتن آن هم محدود به قشر بسیار کوچکی از مردم بود که اصولاً عبارت از دو قشر بودند: دبیران و دهقانان برای نوشتن متون و نامه‌های رسمی، اداری و تجاری و روحانیون جهت ثبت متون دینی.

کتابت زبان فارسی میانه به صورت بسیار محدودی به عنوان زبان نوشتاری شاهنشاهی ساسانی و اسناد دولتی مانند ثبت سند مالکیت به کار برده می‌شد. بعدها در دوره امویان، دبیران و دهقانان حدود پنجاه سال برای کارهای اداری و دیوانی کماکان از زبان کتبی فارسی میانه استفاده می‌کردند، تا اینکه خلفای اموی در تمام قلمرو امپراتوری استفاده از تنها زبان عربی را اجباری اعلام کردند. با این همه ظاهراً حتی تا قرن نهم و دهم دبیران ایرانی در بعضی نقاط مانند مازندران و ری برای نوشتن متون و اسناد خود از هر دو زبان پهلوی و عربی استفاده می‌کردند.[۲۵]

زند و پازند[ویرایش]

زند در اوستا به معنای شرح و تفسیر است و معنای دیگری برای آن وجود ندارد.[نیازمند منبع] زند اوستا یعنی متن اوستا با تفسیر پهلوی آن؛ بنابراین، زند زبان یا لهجه نیست. گاهی در ادبیات این واژه به‌جای اوستا به کار رفته‌است:

که ما راست گشتیم و هم دین‌پرستکنون زندِ زرتشت زی ما فرست

پازند کلمه‌ای مشتق از پا + زند است که بعد از اسلام در ایران شکل گرفت و عبارت است از پهلوی روان‌شده بدون لغات هُزوارِش، یعنی به‌جای مفهوم‌نگاشت آرامی، خود کلمات فارسی معادل آن‌ها را نوشته‌اند. پازند معمولاً به خط سادهٔ اوستایی که به آن «دین دبیره» گفته می‌شود، نوشته می‌شود و در بعضی موارد به خط فارسی نیز نوشته شده‌است.

در میان نوشته‌های پازند، سه نامه را که اهمیت بیشتری دارند و باید به عنوان منبعی که از پارسی باستان، اوستا و پهلوی به جای مانده‌است به حساب آوریم، شامل: دانای مینو خرد، ائو گمدئچا، ایاتکار جاماسپیک که سرچشمهٔ بسیاری از لغات پارسی نیز می‌باشند.

فارسی نو[ویرایش]

شاهنامهٔ فردوسی

«فارسی نو» یا «فارسی نوین» واپسین گونهٔ زبان فارسی به‌شمار می‌رود. این گونه در سده‌های هشتم و نهم میلادی در زمان حکومت عباسیان جایگزین فارسی میانه شد.[۲۶] فارسی نو به سه دوره آغازین، کلاسیک و امروزی بخش‌پذیر است. میان این دوره‌ها برخلاف پارسی باستان و میانه، هیچ مرز زبان‌شناسانه مشخصی وجود ندارد و تعریف آن‌ها تلویحاً بر اساس گفته‌های ژیلبر لازار است که اسناد فارسی سده سیزده میلادی به بعد را فاقد ویژگی‌های گویشی می‌داند و شکل‌گیری فارسی معیار همگن را کمابیش به این دوره منتسب می‌کند.[۲۷]

فارسی نو آغازین[ویرایش]

با زوال عباسیان، زندگی ملی ایرانیان دوباره برقرار شد و ایرانیان پایه‌های نوزایی را در زبان خود بنا نهادند. فارسی نو به عنوان یک زبان مستقل برای نخستین بار در بلخ از طریق اقتباس از گونه گفتاری پارسی میانه دربار ساسانی به نام پارسی دری پدیدار شد. گهواره نوزایی ادبی فارسی در شرق ایران بزرگ در خراسان و فرارود (افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان امروزی) بود.[۲۸] بنابراین واژگان فارسی نو به شدت از زبان‌های ایرانی شرقی، به ویژه سغدی، تأثیر پذیرفت.[۲۹]

چیرگی فارسی نو در زمان فرمانروایی سه دودمان ایرانی‌تبار طاهریان (۸۲۰–۸۷۲)، صفاریان (۸۶۰–۹۰۳) و سامانیان (۸۷۴–۹۹۹) رخ داد.[۲۸] گفته می‌شود که ابوالعباس مروزی نخستین آوازه‌خوانی بود که به زبان فارسی نو آواز خواند و پس از او اشعار حنظله بادغیسی از معروف‌ترین اشعار در میان فارسی‌زبانان بوده‌است.[۳۰] فارسی نو آغازین برای گویشوران فارسی امروزی تا حد زیادی قابل درک است، زیرا نحو و تا حدودی واژگانش تاکنون نسبتاً پایدار مانده‌اند.[۳۱]

پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلیغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همین‌رو سرانجام فارسی جانشین زبان‌های محلّی از جمله سغدی و دیگر گویش‌ها شد؛ و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسی زبان ادبی این جوامع گردید.[۳۲]

نخستین شعرها به زبان فارسی نو در افغانستان امروزی پدیدار شدند.[۳۳] نخستین شاعر بزرگ فارسی‌زبان رودکی بود. او در قرن دهم میلادی در زمان اوج قدرت سامانیان شکوفا شد. اگرچه شعر کمی از او حفظ شده‌است، هنوز به عنوان یک شاعر درباری، نوازنده و خواننده برجسته مشهور است. از جمله آثار گمشده او حکایت‌های تبدیل به نظم‌شده کلیله و دمنه است.[۳۴]

گسترش جغرافیایی فارسی از سده یازدهم به بعد آغاز شد و از آن زمان به عنوان واسطهٔ آشنایی ترکان آسیای میانه با اسلام و فرهنگ شهرنشینی درآمد. فارسی نو به‌طور گسترده‌ای به عنوان یک زبان میانجی فرامنطقه‌ای مورد استفاده قرار گرفت که به دلیل ساختار ریخت‌شناختی نسبتاً ساده آن بسیار مناسب این کار بود و این وضعیت حداقل تا قرن نوزدهم ادامه داشت.[۲۶] در اواخر قرون وسطی، زبان‌های ادبی اسلامی جدیدی بر اساس الگوی فارسی ایجاد شدند که از آن‌ها می‌توان ترکی عثمانی، جغتایی، دوبهاشی و اردو را نام برد که به عنوان «زبان‌های دختر ساختاری» فارسی در نظر گرفته می‌شوند.[۲۶]

فارسی کلاسیک[ویرایش]

کلیله و دمنه، یک اثر تأثیرگذار در ادبیات فارسی

«فارسی کلاسیک» آزادانه به زبان معیار ایران در قرون وسطی اشاره دارد که در ادبیات و شعر فارسی به کار گرفته می‌شد. این زبان، زبان سده‌های ۱۰ تا ۱۲ است که به عنوان زبان ادبی و میانجی در زمان فرمانروایی دودمان‌های «ایرانی‌شده» ترک و مغول در سده‌های ۱۲ تا ۱۵ و دودمان‌های ایرانی از سده ۱۶ تا ۱۹ استفاده می‌شد.[۳۵]

گرچه فارسی در این دوره از نظر معیارسازی به پیشرفت‌هایی دست یافت، هنوز هم یک زبان واحد معیار به‌شمار نمی‌رفت. فارسی این دوره را می‌توان دارای چند گویش معیار موقت یا «سبک» که توسط نویسندگان کلاسیکی همچون فردوسی، سعدی و حافظ تنظیم شده بود، دانست.[۲۷] در سبک‌شناسی فارسی را دارای سه سبک اصلی خراسانی، شیوهٔ شاعران خراسان و فرارود مربوط به سدهٔ چهارم تا میانه‌های سدهٔ ششم هجری، عراقی، شیوهٔ شاعران عراق عجم و آذربایجان مربوط به اواخر سدهٔ ششم تا سده نهم هجری، و هندی، شیوهٔ شاعران هندوستان از سدهٔ نهم هجری به بعد، می‌دانند.[۳۶] بازگشت ادبی نیز به سبک دوره قاجار به بعد (اواخر سدهٔ دوازدهم) فارسی اشاره دارد که شاعران سبک هندی را کنار گذاشته و دوباره به سبک‌های کهن‌تر، به ویژه عراقی، رو آوردند.[۳۶]

فارسی در این دوره به زبان میانجی ایران بزرگ و بیشتر شبه‌قاره هند تبدیل شد. این زبان همچنین زبان رسمی و فرهنگی دودمان‌های اسلامی، از جمله سامانیان، آل بویه، طاهریان، زیاریان، گورکانیان، تیموریان، غزنویان، آل افراسیاب، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، سلجوقیان روم، سلطان‌نشین دهلی، شروان‌شاهان، صفویان، افشاریان، زندیان، قاجاریان، خانات بخارا، خانات خوقند، امارت بخارا، خانات خیوه، عثمانیان و بیشتر نوادگان مغولان هند همچون نظام حیدرآباد بود. فارسی تنها زبان هندواروپایی بود که مارکو پولو در دربار قوبلای خان و در سفرش در چین آن را می‌دانست و از آن استفاده می‌کرد.[۳۷]

استفاده در هند
شعرهای فارسی در تخت شاه جهان، قلعه آگره، هند

زبان فارسی بر شکل‌گیری زبان‌های بسیاری در غرب آسیا، اروپا، آسیای میانه و جنوب آسیا تأثیر گذاشته‌است. در پی فتح جنوب آسیا به دست سلطان محمود، فارسی برای نخستین بار در این منطقه معرفی شد.[۳۸] به‌طور کلی از همان روزهای نخستین دودمان‌های ترک ایرانی‌شدهٔ آسیای میانه و افغان‌ها عامل ورود فارسی به شبه‌قاره بودند.[۳۹] از زمان سلطان محمود تا پنج سده بعد و استعمار انگلیس، فارسی به گستردگی به عنوان زبان دوم در شبه‌قاره هند استفاده می‌شد. این زبان به عنوان زبان فرهنگی و آموزشی در چندین دربار اسلامی در شبه‌قاره برجسته شد و در زمان امپراتوران گورکانی به عنوان تنها «زبان رسمی» تبدیل شد.

شاهی بنگاله شاهد هجوم دانشمندان، وکیلان، آموزگاران و روحانیان فارسی‌زبان بود. در این زمان هزاران کتاب و نسخه خطی فارسی در بنگال منتشر شد. زمان فرمانروایی سلطان غیاث‌الدین اعظم‌شاه به عنوان «عصر طلایی ادبیات فارسی در بنگال» توصیف می‌شود. بزرگی این دوره با نامه‌نگاری و همکاری شخص سلطان با حافظ شیرازی مشخص می‌شود که در غزلی در دیوان حافظ نیز بر جای مانده‌است.[۴۰] یک گویش بنگالی یه نام دوبهاشی (به معنای دوزبانه) بر اساس الگوی فارسی در میان مسلمانان بنگال پدیدار شد. دوبهاشی مورد پشتیبانی شاهان بنگاله که صرف نظر از دین، زبان نخست و پرکاربردترین زبان ادبی آن‌ها فارسی بود، قرار گرفت و به رسمیت رسید.[۴۱]

در پی شکست شاهی هندو، فارسی کلاسیک به عنوان زبان درباری منطقه در سده دهم در زمان فرمانروایی غزنویان در مرز شمال‌غربی شبه‌قاره هند درآمد.[۴۲] با به‌کارگیری فارسی توسط پنجابی‌ها، این زبان در سده‌های بعد در منطقه برتری یافت.[۴۲] فارسی تا سده نوزدهم نقش زبان درباری امپراتوری‌های بسیاری را در پنجاب ایفا می‌کرد که واپسین آن‌ها امپراتوری سیک بود که در سال ۱۸۴۹ توسط انگلیسی‌ها فتح شد.[۴۳][۴۴][۴۵]

از سال ۱۸۴۳ در شبه‌قاره انگلیسی و هندوستانی به مرور جایگزی فارسی شدند.[۴۶] شواهد تأثیر تاریخی فارسی در آنجا را می‌توان در میزان تأثیر آن بر زبان‌های شبه‌قاره هند دید. وام‌واژگان فارسی هنوز هم در برخی از زبان‌های هندوآریایی، به ویژه اردو (یا همان هندوستانیپنجابی، کشمیری و سندی، یافت می‌شوند.[۴۷] جمعیت کوچکی از زرتشتیان ایرانی نیز در هند وجود دارند که ایرانی نامیده می‌شوند و در سده نوزدهم برای فرار از اعدام‌های مذهبی در ایران قاجاری بدان جا پناه برده‌اند. آن‌ها نیز به گویشی از فارسی سخن می‌گویند.[۴۸]

استفاده در عثمانی
نوشته‌های فارسی در یک نگارگری عثمانی

سلجوقیان روم، که شاخه‌ای از سلجوقیان بودند، زبان فارسی و هنر ایرانی را به آناتولی بردند.[۳۹] آن‌ها فارسی را به عنوان زبان رسمی امپراتوری خویش برگزیدند.[۴۹] امپراتوری عثمانی، که تقریباً می‌توان آنان را جانشینان نهایی سلجوقیان خواند، این سنت را ادامه دادند؛ فارسی زبان رسمی دربار و برای مدتی زبان رسمی امپراتوری بود.[۵۰] طبقه تحصیل‌کرده و اشراف امپراتوری عثمانی، از جمله سلیم یکم با وجود اینکه مخالف سرسخت ایران صفوی و شیعه بود، همگی به فارسی صحبت می‌کردند[۵۱] و فارسی یک زبان ادبی پرکاربرد در امپراتوری به‌شمار می‌رفت.[۵۲] از آثار نخستین فارسی در عثمانی می‌توان به هشت بهشت ادریس بدلیسی که در سال ۱۵۰۲ میلادی نوشته شد و دوره حکومت هشت فرمانروای نخست عثمانی را در بر می‌گرفت و همچنین سلیم‌نامه در تجلیل سلیم یکم، اشاره کرد.[۵۱] با گذشت چند سده، زبان ترکی عثمانی (که خود بسیار فارسی‌شده بود) به سمت زبان ادبی کاملاً پذیرفته‌شده‌ای که قادر بود نیازهای علمی را برآورده کند، توسعه یافت.[۵۳] گرچه شمار وام‌واژگان فارسی و عربی آن گاه تا ۸۸٪ هم می‌رسید.[۵۳] در امپراتوری عثمانی، زبان فارسی برای دیپلماسی، شعر، تاریخ‌نگاری و ادبیات مورد استفاده قرار می‌گرفت و در مدارس دولتی نیز آموزش داده می‌شد.[۵۴]

استفاده در چین
نامهٔ گویوک خان به پاپ اعظم، نگاشته‌شده به زبان فارسی

فارسی از گذشته‌های دور، به ویژه از دوره یوآن تا آغاز سده بیستم، در چین از نقش مهمی برخوردار بوده‌است. تعامل ایران و چین از دوره ساسانی تداوم داشته‌است و در هنگام ایجاد جاده ابریشم این روابط به اوج رسید و پس از پیدایش اسلام این روابط توسعه پیدا کرد. آثار فارسی فراوانی همانند منهاج الطلب نوشته محمد بن حکیم زینینی در چین نوشته شده‌اند. با ایجاد دودمان مغولی یوآن، بسیاری از مسلمانان آسیای میانه و غربی به چین مهاجرت کردند که ایرانی‌ها و فارسی‌زبان‌ها بخش قابل توجهی از آن‌ها بودند و به این ترتیب در این دوره فارسی به یکی از سه زبان رسمی و زبان اول مسلمانان چین تبدیل شد.[۵۵][۵۶][۵۷][۵۸]

نامه گیوک خان، خاقان چین، به پاپ اینوسنت چهارم به فارسی بوده‌است.[۵۹] ورود اسلام به چین توسط زبان فارسی بوده و هنوز واژگان دینی، نماز‌ها و جملات رسمی در ازدواج به زبان فارسی بیان می‌گردد. همچنین بسیاری از اصطلاحات اسلامی که در ایران به زبان عربی استفاده می‌شود، در چین به زبان فارسی بیان می‌گردد. در حوزه علمیه‌های سنتی در سین کیانگ، شاندونگ و شانشی زبان اصلی آموزش زبان فارسی بود و گسترش و کاربرد زبان فارسی در بین مسلمانان و غیر مسلمانان چینی مورد تحقیق بسیاری از محققان چینی قرار گرفته‌است.[۵۷]

فارسی امروزی[ویرایش]

صفحهٔ اول شماره یکم روزنامه بخارای شریف، نخستین روزنامه فارسی‌زبان آسیای میانه[۶۰]

عده‌ای بر این باورند که ادبیات فارسی از دورهٔ مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دورهٔ قاجار و صفویه و پیش آن متفاوت است و به‌ویژه با تأسیس فرهنگستان ایران (در سال ۱۳۱۳ ه‍.خ) و شروع نهضت ترجمه در ایران، یک دورهٔ نوین در زبان فارسی به‌وجود آمده‌است که گرایش عملی‌تری به برگشت و به پاکی و خالص‌سازی زبان فارسی از عبارات و اصطلاحات پیچیدهٔ عربی دارد.[۶۱]

در فرهنگستان نخست زبان فارسی برای حدود ۲ هزار واژهٔ بیگانه معادل‌یابی انجام شد.[۶۲] فرهنگستان دوم که در سال ۱۳۴۷ تأسیس شد، تا ۱۳۵۱ خورشیدی در مجموع ۶٬۶۶۵ واژهٔ نو در برابر واژه‌های بیگانه پیشنهاد کرد.[۶۲] فرهنگستان سوم در سال ۱۳۶۸ تأسیس شد که فعالیت آن تاکنون ادامه داشته و تا مرداد ۱۳۹۸ برای ۴۵ هزار واژهٔ بیگانه معادل‌یابی کرده‌است.[۶۲] غلامعلی حداد عادل در سال ۱۳۹۸ شمار واژگان معادل‌یابی‌شدهٔ مصوب فرهنگستان را بیش از ۶۰ هزار اعلام کرد.[۶۳]

طی سده‌های اخیر، زبان فارسی در نیمهٔ شرقی قلمرو خود با تنگنا و دشواری روبه‌رو شد، ولی در نیمهٔ غربیِ قلمرو خود (کشور ایران) رو به شکوفایی نهاد. انگلیسی‌ها، با استعمار هند، فارسی از آن سرزمین زدودند و آن را با انگلیسی جایگزین کردند. در پی تسخیر مناطق گسترده‌ای از سرزمین‌های فارسی‌زبان ازسوی روس‌ها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه، یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسی‌زدایی و ایرانی‌زدایی روس‌ها قرار داده شدند.[۶۴]

بااین‌حال، زبان فارسی همچنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان، ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسی‌زبانند و فارسی هنوز در درهٔ فَرغانه و مناطق شرقِ تاشکند رواج دارد.[۶۵] در افغانستان نیز سیاست‌های شاهانِ پشتون‌تبار با گرایش فارسی‌زدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل به‌عنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سدهٔ بیستم شد، اما فارسی همچنان زبان میانجیِ اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.[۶۴]

منابع[ویرایش]

  1. (Skjaervo 2006) vi(2). Documentation.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Lazard, Gilbert (1975). "The Rise of the New Persian Language". In Frye, R. N. (ed.). The Cambridge History of Iran. Vol. 4. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 595–632. The language known as New Persian, which usually is called at this period (early Islamic times) by the name of Dari or Farsi-Dari, can be classified linguistically as a continuation of Middle Persian, the official religious and literary language of Sassanian Iran, itself a continuation of Old Persian, the language of the Achaemenids. Unlike the other languages and dialects, ancient and modern, of the Iranian group such as Avestan, Parthian, Soghdian, Kurdish, Balochi, Pashto, etc. , Old Persian, Middle and New Persian represent one and the same language at three states of its history. It had its origin in Fars (the true Persian country from the historical point of view) and is differentiated by dialectical features, still easily recognizable from the dialect prevailing in north-western and eastern Iran.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ cf. (Skjaervo 2006) vi(2). Documentation. Excerpt 1: "Only the official languages Old, Middle, and New Persian represent three stages of one and the same language, whereas close genetic relationships are difficult to establish between other Middle and Modern Iranian languages. Modern Yaḡnōbi belongs to the same dialect group as Sogdian, but is not a direct descendant; Bactrian may be closely related to modern Yidḡa and Munji (Munjāni); and Wakhi (Wāḵi) belongs with Khotanese. Excerpt 2: New Persian, the descendant of Middle Persian and official language of Iranian states for centuries."
  4. Skjærvø, Prods Oktor (2006). "Iran, vi. Iranian languages and scripts". Encyclopædia Iranica. Vol. XIII. pp. 344–377. (...) Persian, the language originally spoken in the province of Fārs, which is descended from Old Persian, the language of the Achaemenid empire (6th–4th centuries B.C.E.), and Middle Persian, the language of the Sasanian empire (3rd–7th centuries C.E.).
  5. Schmitt, Rüdiger (2000). The Old Persian Inscriptions of Naqsh-i Rustam and Persepolis. Corpus Inscriptionum Iranicarum by School of Oriental and African Studies. ISBN 978-0-7286-0314-1.
  6. Kuhrt, A. (2013). The Persian Empire: A Corpus of Sources from the Achaemenid Period. Routledge. ISBN 978-1-136-01694-3.
  7. Frye, Richard Nelson (1984). Handbuch der Altertumswissenschaft: Alter Orient-Griechische Geschichte-Römische Geschichte. Band III,7: The History of Ancient Iran. C.H. Beck. ISBN 978-3-406-09397-5.
  8. Schmitt 2000, p. 53.
  9. Roland G. Kent, Old Persian, 1953
  10. Kent, R. G. : "Old Persian: Grammar Texts Lexicon", page 6. American Oriental Society, 1950.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ (Skjærvø 2006, vi(2). Documentation. Old Persian.)
  12. راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد اول: زبان‌های ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲، ص۱۱۰
  13. Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.
  14. Encyclopædia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ (Skjærvø 2006, vi(1). Earliest Evidence)
  16. فرهنگ و واژه‌نامه لکی، صفحهٔ ۱۴ کتاب
  17. تحلیل تطبیقی ساختاری، مفهومی و کاربردی مثلهای زبان لکی و فارسی بایگانی‌شده در ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۳ توسط Wayback Machine، صفحهٔ ۱۳۵ کتاب
  18. Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.Encyclopædia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language
  19. راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد دوم: زبان‌های ایرانی نو، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۳
  20. Nicholas Sims-Williams, "The Iranian Languages", in Steever, Sanford (ed.) (1993), The Indo-European Languages, p. 129.
  21. Comrie, Bernard (2003). The Major Languages of South Asia, the Middle East and Africa. Routledge. ISBN 978-1-134-93257-3., p. 82. "The evolution of Persian as the culturally dominant language of major parts of the Near East, from Anatolia and Iran, to Central Asia, to northwest India until recent centuries, began with the political domination of these areas by dynasties originating in southwestern province of Iran, Pars, later Arabicised to Fars: first the Achaemenids (599–331 BC) whose official language was Old Persian; then the Sassanids (c. AD 225–651) whose official language was Middle Persian. Hence, the entire country used to be called Perse by the ancient Greeks, a practice continued to this day. The more general designation 'Iran(-shahr)" derives from Old Iranian aryanam (Khshathra)' (the realm) of Aryans'. The dominance of these two dynasties resulted in Old and Middle-Persian colonies throughout the empire, most importantly for the course of the development of Persian, in the north-east i.e. , what is now Khorasan, northern Afghanistan and Central Asia, as documented by the Middle Persian texts of the Manichean found in the oasis city of Turfan in Chinese Turkistan (Sinkiang). This led to certain degree of regionalisation".
  22. Comrie, Bernard (1990) The major languages of South Asia, the Middle East and Africa, Taylor & Francis, p. 82
  23. Barbara M. Horvath, Paul Vaughan, Community languages, 1991, p. 276
  24. L. Paul (2005), "The Language of the Shahnameh in historical and dialectical perspective", p. 150: "The language of the Shahnameh should be seen as one instance of continuous historical development from Middle to New Persian.", in Weber, Dieter; MacKenzie, D. N. (2005). Languages of Iran: Past and Present: Iranian Studies in Memoriam David Neil MacKenzie. Otto Harrassowitz Verlag. ISBN 978-3-447-05299-3.
  25. Frye, Golden Age, pp. 179-180.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ Johanson, Lars, and Christiane Bulut. 2006. Turkic-Iranian contact areas: historical and linguistic aspects. Wiesbaden: Harrassowitz.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ʿPERSIAN LANGUAGE i. Early New Persian در دانشنامهٔ ایرانیکا. دریافت‌شده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ Jackson, A. V. Williams. 1920. Early Persian poetry, from the beginnings down to the time of Firdausi. New York: The Macmillan Company. pp.17–19. (in Public Domain)
  29. B. A. Litvinsky, Ahmad Hasan Dani (1996). History of Civilizations of Central Asia: The crossroads of civilizations, A.D. 250 to 750. UNESCO. pp. 1–569. ISBN 9789231032110.
  30. Jackson, A. V. Williams.pp.17–19.
  31. Jeremias, Eva M. (2004). "Iran, iii. (f). New Persian". Encyclopaedia of Islam. Vol. 12 (New Edition, Supplement ed.). p. 432. ISBN 90-04-13974-5.
  32. ژیلبر لازار: ریشه‌های زبان فارسی ادبی. در: مجله «ایران‌نامه»، پاییز ۱۳۷۲ - شماره ۴۴. (از صفحه ۵۶۹ تا ۵۸۴).
  33. Adamec, Ludwig W. (2011). Historical Dictionary of Afghanistan (4th Revised ed.). Scarecrow. p. 105. ISBN 978-0-8108-7815-0.
  34. de Bruijn, J.T.P. (14 December 2015). "Persian literature". Encyclopædia Britannica.
  35. according to iranchamber.com "the language (ninth to thirteenth centuries), preserved in the literature of the Empire, is known as Classical Persian, due to the eminence and distinction of poets such as Roudaki, Ferdowsi, and Khayyam. During this period, Persian was adopted as the lingua franca of the eastern Islamic nations. Extensive contact with Arabic led to a large influx of Arab vocabulary. In fact, a writer of Classical Persian had at one's disposal the entire Arabic lexicon and could use Arab terms freely either for literary effect or to display erudition. Classical Persian remained essentially unchanged until the nineteenth century, when the dialect of Teheran rose in prominence, having been chosen as the capital of Persia by the Qajar Dynasty in 1787. This Modern Persian dialect became the basis of what is now called Contemporary Standard Persian. Although it still contains a large number of Arab terms, most borrowings have been nativized, with a much lower percentage of Arabic words in colloquial forms of the language."
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ داوود دادور (۲ شهریور ۱۳۹۵). «مروری کوتاه بر سبک‌های شعر فارسی». هنر اسلامی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۸.
  37. John Andrew Boyle, Some thoughts on the sources for the Il-Khanid period of Persian history, in ایران: Journal of the British Institute of Persian Studies, British Institute of Persian Studies, vol. 12 (1974), p. 175.
  38. Bennett, Clinton; Ramsey, Charles M. (2012). South Asian Sufis: Devotion, Deviation, and Destiny. A&C Black. p. 18. ISBN 978-1-4411-5127-8.
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ de Laet, Sigfried J. (1994). History of Humanity: From the seventh to the sixteenth century. UNESCO. ISBN 978-92-3-102813-7., p 734
  40. Abu Musa Mohammad Arif Billah (2012). "Persian". In Islam, Sirajul; Miah, Sajahan; Khanam, Mahfuza; Ahmed, Sabbir (eds.). Banglapedia: the National Encyclopedia of Bangladesh (Online ed.). Dhaka, Bangladesh: Banglapedia Trust, Asiatic Society of Bangladesh. ISBN 984-32-0576-6. OCLC 52727562. Retrieved 17 April 2024.
  41. Sarah Anjum Bari (12 Apr 2019). "A Tale of Two Languages: How the Persian language seeped into Bengali". The Daily Star (Bangladesh).
  42. ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ Mir, F. (2010). The Social Space of Language: Vernacular Culture in British Colonial Punjab. University of California Press. p. 35. ISBN 978-0-520-26269-0. Archived from the original on 9 February 2018. Retrieved 13 January 2017.
  43. Chisholm, Hugh, ed. (1911). "Ranjit Singh" . Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Vol. 22 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 892.
  44. Grewal, J. S. (1990). The Sikhs of the Punjab, Chapter 6: The Sikh empire (1799–1849). The New Cambridge History of India. Cambridge University Press. p. 112. ISBN 0-521-63764-3. The continuance of Persian as the language of administration.
  45. Fenech, Louis E. (2013). The Sikh Zafar-namah of Guru Gobind Singh: A Discursive Blade in the Heart of the Mughal Empire. Oxford University Press (USA). p. 239. ISBN 978-0-19-993145-3. We see such acquaintance clearly within the Sikh court of Maharaja Ranjit Singh, for example, the principal language of which was Persian.
  46. Clawson, Patrick (2004). Eternal Iran. Palgrave Macmillan. p. 6. ISBN 1-4039-6276-6.
  47. Menon, A.S.; Kusuman, K.K. (1990). A Panorama of Indian Culture: Professor A. Sreedhara Menon Felicitation Volume. Mittal Publications. p. 87. ISBN 9788170992141. Archived from the original on 9 February 2018. Retrieved 13 January 2017.
  48. Masashi, Haneda. "Emigration of Iranian Elites to India during the 16-18th centuries". Retrieved 2013-12-17.
  49. Ágoston, Gábor; Masters, Bruce Alan (2010). Encyclopedia of the Ottoman Empire. Infobase Publishing. ISBN 978-1-4381-1025-7., p 322
  50. Wastl-Walter, Doris (2011). The Ashgate Research Companion to Border Studies. Ashgate Publishing, Ltd. p. 409. ISBN 978-0-7546-7406-1.
  51. ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ Spuler, Bertold (2003). Persian Historiography and Geography: Bertold Spuler on Major Works Produced in Iran, the Caucasus, Central Asia, India, and Early Ottoman Turkey. Pustaka Nasional Pte Ltd. p. 68. ISBN 978-9971-77-488-2.
  52. Lewis, Franklin D. (2014). Rumi - Past and Present, East and West: The Life, Teachings, and Poetry of Jalâl al-Din Rumi. Oneworld Publications. p. 340. ISBN 978-1-78074-737-8.
  53. ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ Spuler, Bertold (2003). Persian Historiography and Geography: Bertold Spuler on Major Works Produced in Iran, the Caucasus, Central Asia, India, and Early Ottoman Turkey. Pustaka Nasional Pte Ltd. p. 69. ISBN 978-9971-77-488-2.
  54. * Learning to Read in the Late Ottoman Empire and the Early Turkish Republic, B. Fortna, page 50;"Although in the late Ottoman period Persian was taught in the state schools...."
    • Persian Historiography and Geography, Bertold Spuler, page 68, "On the whole, the circumstance in Turkey took a similar course: in Anatolia, the Persian language had played a significant role as the carrier of civilization.[..]..where it was at time, to some extent, the language of diplomacy...However Persian maintained its position also during the early Ottoman period in the composition of histories and even Sultan Salim I, a bitter enemy of Iran and the Shi'ites, wrote poetry in Persian. Besides some poetical adaptations, the most important historiographical works are: Idris Bidlisi's flowery "Hasht Bihist", or Seven Paradises, begun in 1502 by the request of Sultan Bayazid II and covering the first eight Ottoman rulers.."
    • Picturing History at the Ottoman Court, Emine Fetvacı, page 31, "Persian literature, and belles-lettres in particular, were part of the curriculum: a Persian dictionary, a manual on prose composition; and Sa'dis "Gulistan", one of the classics of Persian poetry, were borrowed. All these title would be appropriate in the religious and cultural education of the newly converted young men.
    • Persian Historiography: History of Persian Literature A, Volume 10, edited by Ehsan Yarshater, Charles Melville, page 437;"...Persian held a privileged place in Ottoman letters. Persian historical literature was first patronized during the reign of Mehmed II and continued unabated until the end of the 16th century.
  55. «زبان و ادبیات فارسی در چین». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸.
  56. «مسلمانان چین دین را به زبان فارسی می‌آموزند». خبرگزاری کتاب. ۴ اردیبهشت ۱۳۹۸.
  57. ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ «زبان و ادبیات فارسی در هندوستان، پاکستان و چین به کجا رسید؟». خبرگزاری کتاب. ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸.
  58. «همه چیز دربارهٔ زبان فارسی در چین از آغاز تا امروز». باشگاه خبرنگاران جوان. ۲۲ آذر ۱۳۹۶.
  59. "Les Mongols et la Papauté. Documents nouveaux édités, traduits et commentés par M. Paul Pelliot" بایگانی‌شده در ۸ مارس ۲۰۲۱ توسط Wayback Machine avec la collaboration de MM. Borghezio, Masse‚ and Tisserant, Revue de l'Orient chrétien, 3e sér. 3 (23), 1922/23, pp.  3–30; 4(24), 1924, pp.  225–335; 8(28),1931, pp.  3–84.
  60. ««بخارای شریف» نخستین روزنامه فارسی‌زبان در آسیای میانه». بی‌بی‌سی فارسی. دریافت‌شده در ۸ بهمن ۱۳۹۹.
  61. «تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند». آفتاب آنلاین. ۳۰ شهریور ۱۳۹۰.
  62. ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ ۶۲٫۲ خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا): سیرِ واژه‌گزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نوشته‌شده در ۲ مرداد ۱۳۹۸؛ بازدید در ۲۷ مرداد ۱۳۹۹.
  63. خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی (آنا): بیش از ۶۰ هزار واژۀ مصوب در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نوشته‌شده در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸؛[پیوند مرده] بازدید در ۲۷ مرداد ۱۳۹۹.
  64. ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ خال‌بیک، فخرالدین: مثلث پارسی: آیا اتحاد سه کشور فارسی‌زبان ممکن است؟ در: بی‌بی‌سی فارسی بایگانی‌شده در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.
  65. History of the Persian Language in the East (Central Asia). by Richard N. Frye. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.

پیوند به بیرون[ویرایش]