کاربر:Znjml - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

محمد صادق كرماني[ویرایش]

دكتر محمد صادق كرماني فرزند ابوالقاسم در شهريور 1326 دريك خانواده مذهبي در نجف اشرف چشم به جهان گشود. ملیت ایشان ایرانی است ، پدرایشان اصالتا کرمانی و مادرشان پزدی می باشند.

وی دوران كودكي را در نجف اشرف گذراند . به همراه والدين به بغداد نقل مكان كرد. مقطع ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در بغداد به پايان رساند. در سال 1345 در دانشكده پزشكي پذیرفته شد. در سال 1352 از دانشكده پزشكي مدرك دكتراي پزشكي دريافت نمود.

از سال 1352 تا 1358 در بغداد مشغول طبابت بود. سال 1358 بعد از اقدام صدام به اعدام تعدادي از پزشكان متعهد، به سوريه هجرت كرد. چند ماه پس از اقامت درسوريه به جمهوری اسلامی ايران بازگشت.

مدتی از بازگشتش به وطن نگذشته بود كه جنگ تحميلي شروع شد. از هفته هاي اول جنگ، در کنار چريك هاي جنگ هاي نا منظم شهيد چمران بود و همراه رزمندگان اسلام و در خطوط مقدم جبهه داوطلبانه خدمت نمود. پس از پايان جنگ مطب شخصي دایر کرد و به طبابت پرداخت.


برنامه به اندام دکتر کرمانی چگونه شکل گرفت؟[ویرایش]

عوامل ارثي وكمبود فعاليت بدني، همه وهمه به افزايش وزن او كمك كرد.

نفس نفس زدن ها و خستگي زودرس ظاهر شد. افزايش وزن ، افزايش فشار خون را ايجاد كرد، نارسايي قلبي به آن ها اضافه شد. همه اين عوارض اخطار و چراغ قرمزي براي او بود؛ تصميم گرفت كه وزن خود را كم كند. بین کتب تغذیه در پی یافتن برنامه ای مدون برای لاغر شدن بود. با تلاش فراوان براي خود برنامه غذايي مناسب تهيه كرد با كاهش 20 كيلوگرم از وزن به سلامتي كامل دست يافت

به فكر مراجعين افتاد ؛چرا براي آنان قدمي برندارد؛ چرا براي نجات آنان دست ياري دراز نكند . آستين همت را بالا زد و اولين نرم افزار رژیم غذایی اینترنتی ايران را طراحي كرد.

چطور توانستم چاقی را مهار کنم[ویرایش]

سال 1371 وزنم به 108 كيلوگرم رسيد كه در پی آن فشار خونم بالا رفت. دو سال بعد، باز هم به علت اضافه وزن، متوجه علايم نارسايی قلبی شدم و در نتيجه علاوه بر مصرف قرص های فشار خون، استفاده از قرصهای نارسايی قلب را نيز شروع كردم و چون مطبم در طبقه سوم ساختمان بود، بالا رفتن از پله ها کار سخت و دشواری می نمود. كارم به نفس نفس زدن كشيد كه علامت خوبی نبود. روزی به خودم آمدم كه ديدم 47 سال دارم و سه نشانه از عوارض چاقی در من ظاهر شده است: فشار خون بالا ، نارسایی قلبی، نارسایی تنفسی

اگر مي خواستم با 108 كيلو گرم وزن پيش بروم، زمانی نمي گذشت كه علاوه بر از دست دادن سلامتی خود، گرفتار مشكلات ديگری نيز مي شدم. آن گاه بود كه جداً تصميم گرفتم وزنم را كاهش دهم. پس به مطالعه ی دانش تغذيه و روش های سالم كاهش وزن روی آوردم. چندین ماه به طول انجامید تا روش های صحیح تغذیه را به دست آوردم و برنامه ی غذايی مناسبی را آماده كردم. آن را به همسرم دادم و قرار گذاشتم كه از همان روز رژيم غذايی تازه را شروع كنم.

ظهر آن روز طبق معمول، خسته از كار پر مشغله از مطب به منزل برگشتم. همسرم سفره را چيده بود و غذای مرا كنار سفره گذاشته بود. سر سفره نشستم و نگاهی به غذای اندك خود كردم. چاره‌ای نبود! اين دستور خود من بود. دقايقی نگذشت كه غذايم تمام شد ولی هنوز احساس گرسنگی مي كردم و ميل شديد خوردن رهايم نكرده بود. از يك سو چشمم به ته‌ديگ برشته ی سر سفره دوخته شده بود كه از غذاهای ممنوع برنامه ی غذايي‌ام به شمار مي رفت و از سوی ديگر ژن ها و داد و فريادهای معده به من نهيب مي زدند: بخور، بخور! به شدت تحريك شده بودم! نفس مرا به ادامه ی خوردن دعوت مي كرد و عقل فرمان كنار كشيدن مي داد. اين روز اوّل برنامه ی غذايی بود. از خودم دلخور بودم و احساس ناراحتی مي كردم چون به برنامه ی غذايی خود، به خوبی عمل نكرده بودم. روز اوّل گذشت.

روز دوّم كه به خانه برگشتم، از برنج خبری نبود. دلمه داشتيم و طبق دستور، تعدادی در بشقابِ كنار سفره برايم گذشته بودند. با دو كفِ دست نان، غذا را خوردم ولی هنوز ميل به غذا رهايم نكرده بود. سر سفره ماندم به این اميد كه غذای يكی از بچه ها اضافه بيايد تا به بهانه ی جلوگيری از اسراف، آن را بخورم! منتظر ماندم تا يكی از فرزندانم دست از غذا كشيد و عقب نشينی كرد.گفتم:غذايت را تمام كن. گفت:سير شده‌ام. فوراً بشقاب را با شوق به طرف خودم كشيدم و آن را به قول معروف «حلال» كردم.

خلاصه، هفته ی اوّل را به همين صورت گذراندم. نتايج به دست آمده نشان مي داد كه تقريباً پنجاه درصد موفق شده بودم اما دليل دست نیافتن به موفقيت كامل برايم روشن بود. اراده ی من ضعيف تر از وسوسه ها و فرمان های بخور بخور شكم بود! چه بايد مي كردم؟! هرچه فكر كردم ديدم هيچ راه حلی ندارم جز اين كه اراده ی خود را تقويت كنم .

اين كار، نشدنی بود، مگر با قَسَم خوردن كه به آن، اعتقاد داشتم. به همين خاطر قَسَم خوردم. قَسَم شرعی: به خداوند عظيم قسم كه به برنامه ی غذايی نوشته شده عمل مي كنم و هيچ غذای ديگری نمي خورم. در غير اين صورت پنجاه هزار تومان به فقرا مي دهم. برای افزايش ميزان موفقيت خود تصميم گرفتم سر سفره‌ای كه باعث تحريك اشتهايم می شود ننشينم. يك سينی مخصوص بيمارستان خريدم و آن را به عنوان سفره ی جديد در اختيار همسرم قرار دادم.

موقتاً جايی را نيز در خانه برای خود انتخاب كردم كه چند متری از سفره خانواده دور باشد. نمي¬خواستم ديدن غذا باعث تحريك من شود. دست آخر به فكر افتادم روش پلو خوردنم را نيز تغيير دهم. قبلا فكرمی كردم اگر با دست بخورم، سه چهار لقمه بيشتر نمی شود و اگر با قاشق معمولی بخورم، هفت الی هشت قاشق می شود. برای اين كه از خوردن، احساس رضايت بيشتری كنم از همسرم خواستم هميشه برايم قاشق شربت خوری بگذارد.

پس از دو هفته از اجرای اين تغييرات پنج گانه در روش خوردن خود، متوجه شدم كه موفقيتم در پيروی از برنامه، صد درصد بوده است و من توانسته‌ام در دو هفته اول 5 كيلو و 200 گرم از وزن خود را كم كنم. چهارماه نگذشته بود كه وزنم از 108 كيلوگرم به 88 كيلوگرم رسيد.

اين موفقيت را مديون رعايت پنج نكته ی ظريف ولی مهم مي دانستم:

  1. برنامه ي غذايی دقيق
  2. اجرای برنامه با كمك عواملی مؤثر همچون قسم خوردن و تعيين نذر
  3. جدا بودن از سفره ی خانواده برای بستن راه وسوسه های شكم
  4. استفاده ‌از ظرف و مكان مخصوص برای غذا خوردن
  5. استفاده از قاشق كوچك

البته طی اين چهارماه، فقط در دو هفته ی اول رغبت بسياری به خوردن داشتم، چون برخلاف عادت سالهای گذشته عمل مي كردم و اين در ابتدا كمی سخت مي نمود ولی وقتی در دو هفته نتيجه‌ی خوبی به دست آوردم، با علاقه، پشتكار و اشتياق بيشتری به كار ادامه دادم بدون آن كه احساس ناراحتی كنم.

دستاوردهای کاهش وزن دکتر کرمانی[ویرایش]

در پايان سال 1374 بود كه به وزن دلخواهم رسيدم. اولين دستاورد كاهش وزن، اين بود كه فشار خونم پایين آمد و نشانه های نارسايی قلبي‌ام، كاملاً برطرف شد. آن گاه بود كه قرص های فشارخون و نارسايی قلبی را كنار گذاشتم و زندگی معمولی خود را با سلامتی و شادابی ادامه دادم.

احساسات و فعاليت هايم نشان مي داد كه حداقل ده سال جوان تر شده‌ام. اكنون از بيماری و نجات يافته بودم و بدون نفس نفس زدن، به راحتی تا طبقه سوم، از پله ها بالا مي رفتم. در اين زمان بود كه به فكر افتادم چرا اين كار را برای بيمارانِ چاق خود اجرا نكنم؟ از اين رو شروع به اجرای برنامه كردم و موفق شدم چند تن از بيماران چاقم را با همان برنامه ی غذايی لاغر كنم. تعداد افراد چاق مراجعه كننده روزبه روز افزايش يافت.

غذاهای افراد و مقدار كالری لازم برای هريك تفاوت داشت و براساس مشخصات پنج گانه ی افراد تنظيم مي شد كه عبارت بود از:

  1. وزن
  2. قد
  3. جنس
  4. سن
  5. ميزان فعاليت

ابتدا فقط سه برنامه ی غذايی با كالري های مختلف داشتم ولی بعد توانستم آنها را به دوازده برنامه ی غذايی افزايش دهم. وقتی افرادی با چاقی مفرط و وزن های بالا مراجعه كردند، تعداد برنامه های غذايی رابه 24 سپس به 33 و سرانجام به 54 برنامه رساندم که كار آسانی نبود. انتخاب برنامه ی مناسب به محاسبات طولانی نياز داشت و برای اين كه بتوانم برنامه ی مناسبی برای تك تك مراجعه كنندگان تهيه كنم،مجبور شدم محاسبات بسيار سخت و پرمشقتی انجام دهم و وقت زيادی صرف كنم. همچنین هنگامی كه وزن افراد پايين مي آمد بايد تغييراتی در برنامه ی غذايی ایجاد می کردم. برای حل اين مشكل و آسان كردن كار، مجبور شدم از رایانه برای انتخاب برنامه و تغييرات آن استفاده كنم ولی چون فرمول رياضی خاصی برای اين برنامه در دسترس نبود، برای اولين بار در جهان توانستم با كشف چند فرمول رياضى، برنامه ی تغذيه را رایانه ای كنم.

اين افتخار بسیار بزرگی بود كه توانسته بودم با اين كار، گامی هرچند كوچك در راه سربلندی ملت مسلمان ايران و كشور جمهوری اسلامی ایران بردارم.چون اكثر افراد چاق از دانش تغذيه اطلاعی نداشتند، برای راهنمايی آنها ناچار شدم كلاس تغذيه چهار ساعته برگزار كنم. مراجعين با موفقيتی باور نكردنی به آرزوی ديرينه ی خود رسيدند و به وزن و اندامی متناسب دست یافتند.

با پشتكاری بي‌وقفه توانستم ركوردهای جهانی به دست آمده در رژيم های لاغری را يكی پس از ديگری پشت سر بگذارم. در اثبات اين مدعا كافی است بدانيد؛ بهترين مراكز لاغری دنيا در آمريكا برای كاهش وزن، ركورد موفقيت 29% را به خود اختصاص داده‌اند ولی من توانسته بودم در كلينيك تغذيه ی خود، براساس آمار دقيق رایانه ای موجود، ميزان موفقيت در اجرای برنامه ی رژيم لاغری را در بيش از ده هزار فرد چاق به 61% برسانم. اين موفقيت، بيش از دويست‌ درصد بالاتر از موفقيت بهترين مراكز تغذيه ی دنيا بود.

بعد از موفقيت چشم گير به‌دست آمده، نوشتن برنامه ی تغذیه ای رایانه ای مخصوص كودكان چاق را آغاز کردم. به دليل وجود تعارض شديد ميان رشد هورمونی بدن و كاهش وزن آنها، كشف فرمول های جديد برای برطرف كردن اين مشكل، كاری بس دشوار بود ولی سرانجام توانستم برنامه‌ای بنويسم كه با اجرای آن به موفقيت بي نظيری در درمان چاقی كودكان دست يابم.

در مرحله ی بعدی به نوشتن تحلیل رایانه ای برنامه ی مخصوص لاغرها پرداختم و با ياری خداوند توانستم آن را نيز با موفقيت كامل به پايان برسانم و چندين هزار فرد لاغر را برای رسيدن به تناسب ميان وزن و قدشان پذیرفتم. آمار رایانه ای نشان مي داد که، توانسته‌ام با محاسبه ی اضافه وزن 750 گرمی در ماه برای هر شخص لاغر، به موفقيت %167 دست يابم.

برنامه به اندام چگونه به لاغر شدن افراد کمک می کند؟[ویرایش]

بهتر است درك فرد چاق رابالا ببريم!

چاقي چيزي جز اختلال واشتباه در رفتار تغذيه روزمره نيست و اين اختلال رفتاري با تجويز نسخه و دادن ليست غذايي آن گونه كه بايد، حل نمي‌‌شود زيرا تا فرد به اشتباه خود پي نبرد، نمي‌‌تواند مشكل چاقي را حل كند. ازطرفي تغيير رفتار افراد خيلي دقت و حوصله مي‌‌خواهد كه بايد آن را براي بيماران تشريح كرد . ما پزشكان براي اين‌كه بيمار را كاملا توجيه كنيم، به سوگند نامه اي که خورديم پايبنديم . «كراوس» برجسته‌ترين متخصص تغذيه جهان كه عنوان "بنيانگذار تغذيه جهاني " را به خود اختصاص داده است؛ در كتاب باارزش خود «اصول تغذیه و رژیم درمانی» كه مي‌‌توان آن را عظيم‌ترين كتاب تغذيه جهان به حساب آورد، بارها تكرار كرده كه آموزش تغذيه صحيح، بهترين راه براي نجات چاق‌ها از چاقي مي‌‌باشد. همچنین «هاريسون»بزرگ‌ترين مغز متفكر طب داخلي جهان نیز، در بحث چاقي اين مطلب رامطرح كرده است.

مي‌‌خواهم بگويم ليست غذايي تنها كافي نيست كه پزشكان تغذيه آن را به بيماران خود مي‌‌دهند يا به فردچاق تنها بگويند موز، كالباس وسوسيس، بستني و چيپس نخور، بلكه بايد فرهنگ صحيح تغذيه رابه خوبي براي او شرح دهند. به نظر شما آيا بهتر نيست به جاي اين‌كه به فرد بگوييم نخور، از عبارات بهتري استفاده كنيم؟ تنها به اين جمله اكتفا نكنيم كه بگوييم بستني نخور بلكه بگوييم يك ظرف بستني سنتي 150 گرمي معادل 45 حبه قند و يك بستني كيم، 25 حبه قند است. به نظر شما او با اين گفتار باز هم به سراغ بستني مي‌‌رود؟

اگر به او بگوييم خوردن يك موز معادل 15 حبه قنداست. آيا او در يك مراسم عروسي بازهم سه عدد موز خواهد خورد؟ البته نبايد به او بگوييم گرسنه بمان، بلكه مي‌‌گوييم خوردن سي عدد خيار معادل يك موزاست! به جاي اين‌كه بگوييم چيپس نخور، به او بگوييم بيشتر كارخانه ‌هاي صنايع غذايي و كل كارخانه‌هاي چيپس‌ سازي از روغن نباتي جامد استفاده مي‌‌كنند و اين روغن خطرناك‌ ترين روغن در ايجاد لخته ‌هاي خوني و ايجاد سكته قلبي است.

از طرفي ماندن روغن بيش ازسه ساعت روي حرارت منجر به تغيير فرمول آن به مواد سرطان‌زا مي‌‌شود. آيا با اين گفتار فكر مي‌‌كنيد فرد باز هم براي فرزندش چيپس مي‌‌خرد؟

به جاي اين‌كه بگوييم سوسيس و كالباس نخور، بهتر است بگوييم، رنگ اين فرآورده‌ها ظرف مدت كوتاهي پس ازساخت، سياه و فاسد مي‌‌شود و براي اين ‌كه اين مشكل ايجاد نشود، كارخانه‌هاي توليدي مجبورند مواد شيميايي نيترات را به عنوان ماده نگهدارنده به آنها اضافه كنند كه اين ماده، از مواد شيميايي سرطان ‌زا به حساب مي‌‌آيد.

مي‌‌خواهم بگويم انسان عقل دارد و دوست دارد كه ديگران با او باعقل و منطق صحبت كنند. اصولا انسان ‌ها مايل نيستند به آنها فرمان بدهند که، اين را بخور و آن را نخور. پس بهتر است پزشكان محترم حقايق را به افراد بگويند تا خودشان تصميم صحيح را بگيرند. به عبارتي درك افراد را بالا ببريم، نه اين‌ كه نظر مان را به آنها تحميل كنيم.

اين اتفاق در سال 1374، در زماني بود كه بسیاری حتی با تکنولوژی کامپیوتر آشنا نشده بودند. نتیجه كار، باور كردني نبود.

ویژگی های برنامه رژیم غذایی به اندام دکتر کرمانی[ویرایش]

  1. قدیمی ترین و با سابقه ترین برنامه رژیم غذایی
  2. دارای بالاترین رکوردهای چاقی و لاغری در کشور
  3. بدون تغییر در برنامه غذایی روزانه شما
  4. بدون استفاده از دارو ، عمل و..
  5. بدون نیاز به انجام برنامه های ورزشی سخت
  6. زمانبندی دقیق و منحصر به فرد
  7. ارتباط بسیار آسان به مشاورین ما
  8. ثبت نام لحظه ای و بدون نیاز به خروج از خانه
  9. ارائه لیست های غذایی متفاوت و با حق انتخاب بالا
  10. روشهای گوناگون ثبت نام
  11. فعالیت و نمایندگی در بیش از 10 استان کشور
  12. ارائه بیش از ده ها مقالات و چندین کتاب به قلم دکتر کرمانی
  13. ارائه مشاوره اینترنتی وتلفنی در لحظه

منابع[ویرایش]