کاربر:Mohammad bahrami cyrus - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
گویيد به نوروز كه امسال نیاید دركشور خونین كفنان ره نگشاید بلبل به چمن نغمه ی شادی نسراید ماتمزدگان را لبِ پُر خنده نشاید خون می دمد از خاك شهیدان وطن وای ای وای وطن وای گلگون كفنان را چه بهار و چه زمستان خونین جگران را چه بیابان، چه گلستان دركشور آتش زده، درخانه ی ویران كس نیست زنًد بوسه به رخسارِ یتیمان كس نیست كه دوزد به تنِ مُرده : كفن، وای ای وای وطن وای از سینه ی هرسنگِ تو خون می دًمد امروز از خاك تو مستی و جنون می دًمد امروز آن لاله چه دیده كه نگون می دمد امروز؟ وان سبزه چرا زرد و زبون می دًمد امروز؟ سرخ است به خون پا و سًرِ سرو و سمن وای ای وای وطن وای ای برهنه پا، سروِ سرافراز تویی تو سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو دشمن شكن و فاتح و سرباز تویی تو فرمانده ی این خاك، زِ آغاز، تویی تو غیر از تو كسی نیست درین مرزِ كهن وای ای واي وطن وای بشتاب كه در بازوی تو فرِ خداییست در گردش چشمانٍ تو انوارِ الهیست آیینِ تو فرماندهی و قلعه گشاییست شمشیرِ تو روشنگرِ اسرارِ سماییست تاریخ تو ثبت است به هر كوه و دمن وای ای وای وطن وای جز لاله ی خونبار كه روید ز زمینت كس نیست نهد گوش به فریادِ حزینت جز نام خدا، نیست دگر نقشِ نگینت تاریخ زند بوسه ی عزت به جبینت ای كارِ تو زینت دهِ اعصار و زِمًن وای ای وای وطن وای قرآنِ خدا را به ته پاشنه سودند با داسِ جفا كِشتِ امیدِ تو درودند آمیخته با زهر، فضای تو نمودند آثارِ گرانقدر تو را جمله ربودند بر پا و سًرِ شیر ببستند رًسن وای ای وای وطن وای نِی تاج به كار آیدت امروز نه اورنگ نِی صاحبِ سرمایه كه با سودِ گرانسنگ خون دلِ تو خورده به صد حیله و نیرنگ كس نیست كه پیروز شود جز تو دراین جنگ ای بازوی رزمنده ی زنجیرشكن وای ای وای وطن وای | {{{2}}} |
«مقالههای نو در برخی ویکیپدیاها در ۲۴ ساعت گذشته»
فرانسوی: ۲۴۰ - انگلیسی: ۴۹۶ - فارسی: ۷۶ – عربی: ۸۸ - اوکراینی: ۱۸۷ - کاتالان: ۸۰ - صربی: ۵۴
این کاربر ایرانی است یا ایران را دوست دارد. |
این کاربر دوستدار کوروش کبیر است. |
این کاربر به اصول بوشیدو پایبند خواهد بود. |
این کاربر تاریخ کره را دوست دارد. |
این کاربر خلیج همیشگی فارس را دوست دارد. |
این کاربر از نژادپرستی بیزار است. |
این کاربر مخالف پانترکیسم است و آن را یک ایدئولوژی ضد بشری میداند. |
این کاربر مخالف عقاید پانترکیسم بوده و حفظ یکپارچگی ایران را موضوعی بسیار مهم می داند. |
این کاربر مخالف عضویت ترکیه در اتحادیهٔ اروپا است. |
۰٫۰۲۳ درصد | این کاربر تاکنون ۲۲۹ مقاله، از مجموع ۱٬۰۰۰٬۶۶۱ مقالهٔ ویکیپدیای فارسی را ایجاد کردهاست. |
---|
مقالههای من[ویرایش]
مقالات گسترش داده شده[ویرایش]
ردیف | نام صفحه | |
---|---|---|
۱ | حمله نظامی ترکیه به شمال شرقی سوریه (۲۰۱۹) | |
۲ | چوییونگ | |
۳ | عبدالرحمن بن فیصل | |
۴ | نور (موشک) | |
۵ | محمد اعظم خان | |
۶ | عملیات فکوس | |
۷ | جمهوری آرارات | |
۸ | بوجانگ | |
۹ | جئونگ جونگ چوسان | |
۱۰ | دانجونگ چوسان | |
۱۱ | سجو چوسان | |
۱۲ | گوانگهیگون چوسان | |
۱۳ | اینجو چوسان | |
۱۴ | سانجو چوسان | |
۱۵ | چئولجونگ چوسان | |
۱۶ | انقلاب ۲۰۱۴ اوکراین | |
۱٧ | مقتفی | |
۱۸ | انقلاب مخملی |
استوانه کوروش[ویرایش]
. ۱:«آن هنگام که مردوک خدای آسمان و زمین ... ویران میکند»
۲:« ... همه جهان.»
۳:« ... مرد فرومایهای به فرمانروایی کشورش رسیده بود.»
۴:«... آیین دروغین بر ساخت.»
۵:«پرستشگاهی ساختگی از نیایشگاه اِسَـگیلَـه[«اِ- سَگ - ایلَـه»] برای شهر اور[«او - ریم»] و دیگر شهرها پی افکند.»
۶:«آیینی که شایسته خدایان نبود، پیشکشهایی ناپاک... بیپروا ... هر روز یاوهسرایی میکرد ... »
۷:«او پیشکشیهای روزمره را بازداشت. او در آیینها دست برد ... در دلش به ترس از مَردوک[«اَمَـر - اوتو»] خدای خدایان، پایان داد.»
۸:«هر روز به شیوهای مردم شهر را آزار میداد. ... همهی مردم را با یوغی رهانشدنی به نابودی کشاند.»
۹:«از ناله مردم، خدای خدایان[=مردوک]، بسیار خشمگین شد ... دیگر خدایان، آن سرزمین را وا نهاده بودند.»
۱۰:«خشمگین از اینکه ... مردوک بلند پایه، خدای خدایان، به رحم آمد، به همهی آنانی که جایگاهشان ویران شده بود.»
۱۱:«و مردم سرزمین سومر و اَکـَّد مانند مردگان شده بودند. مردوک به آنان روی کرد و رحمت آورد.»
۱۲:«مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر، در سراسر کشورها به جستوجو پرداخت. به جستوجوی شاهی نیک که او را یاری دهد. آنگاه او نام کورش پادشاه اَنـْشان[«اَن - شـَ - اَن»] را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.»
۱۳:«او سراسر سرزمین گوتی[«کو - تی - ای»] را به فرمانبری کورش درآورد. همچنین همه مردمان ماد[«اوم - مـان مَـن - دَه»] را. و با هر سیاهسر [=مردم] که به او سپرده بود؛ »
۱۴:«به راستی و دادگری رفتار کرد. مردوک، خدای بزرگ، که پرورنده مردمانش است، از کردار و اندیشه نیک کورش شادمان شد.»
۱۵:«او، کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در همان هنگام، خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام بر میداشت.»
۱۶:«سپاه انبوه او که همچون آب رودخانهای شمارشناپذیر بود، آراسته به جنگافزارهای گوناگون، در کنار او ره میسپردند.»
۱۷:«مردوک چنین خواست که کورش، بدون جنگ و نبرد به شهر بابل درآید. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او نـَبـونـید[«نـَ - بو - نـَ- اید»]، شاهی که پروای او را نداشت، به دست کورش سپرد.»
۱۸:«مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و بزرگان و فرمانبران، در برابرش کرنش کردند و بر پاهایش بوسه زدند. از پادشاهی او شادمان شدند و چهرههایشان درخشان شد.»
۱۹:«آنان، خدایی را که به یاری او از چنگال مرگ رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند، آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، شادمانه ستایش کردند و نامش را گرامی داشتند.»
از سطر ۲۰ الی آخر، روایت به صیغه اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود:
۲۰:«منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.»
۲۱:«پسر کمبوجیه[«کـَ- اَم - بو - زی - یَه»]، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نوه کورش[پدربزرگش]، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره چیشپیش[«شی - ایش - بی - ایش»]، شاه بزرگ، شاه اَنشان.»
۲۲:«از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را بِل [بعل، «بـِ - لو»] و نـَبـو[نـَ بو] گرامی میدارند و با خوشدلی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که با آشتی و بدون جنگ به بابل درآمدم؛ »
۲۳:«در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک خواست که دلهای پاک مردم بابل به من روی آورند، و من هر روز، ترسان در پی نیایشش بودم.»
۲۴:«ارتش بزرگ من آشتیخواهانه و آرام به بابل در آمد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم سومر و اَکـَّد برسد.»
۲۵:«در پی آسودگی بابل و همه جایگاههای مقدس آن بودم ... [نـَبونید] مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور آنان نبود.»
۲۶:«بر خستگیهایشان مرهم نهادم و آنان را از بندها رها ساختم. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.»
۲۷:«او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من کمبوجیه و همچنین بر همه سپاهیان من، »
۲۸:«خجستگی و مهربانیاش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی جایگاه بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند؛ »
۲۹:«از هر گوشه جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان آموری[«اَ - مور - ری - ای»]، همه چادرنشینان، »
۳۰:«مرا خراج سنگین گذاردند و در بابل بر پاهای من بوسه زدند. از ... تا آشور[«اَش - شور»] و شوش[«شو - شَن»].»
۳۱:«من شهرهای آگادِه[«اَ - گـَ - دِه»] ، اِشنونا[«اِش - نو - نَک»]، زَمبان[«زَ - اَم - بـَ - اَن»]، مِتورنو[«مـِ - تور - نو»]، دیر[«دِ - ایر»]، تا مرز گوتی و جایگاههای مقدس آن سوی دجله[«ای - دیک - لَت»] که از دیرباز نیایشگاههایشان ویران شده بود، »
۳۲:«همه خدایان این نیایشگاهها را به جایگاه ابدی خود بازگرداندم. همه مردمان آنان را که پراکنده و آواره شده بودند به خانههای خود برگرداندم.»
۳۳:«همچنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای خدایان به بابل آورده بود؛ به فرمان مَردوک به خرمی، »
۳۴:«به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلهاشان شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستینشان بازگرداندم، »
۳۵:«هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان خجسته و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: ″به کورششاه، پادشاهی از تو میهراسد و پسرش کمبوجیه ... ″»
۳۶:«باشد که آنان تا روزگاری دراز، پیشکشدهندگان نیایشگاههایمان باشند و مردم بابل شاهی مرا بستایند. من همه سرزمینها را در صلح و امنیت نشاندم. »
۳۷:« … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران … ».
۳۸:« ... باروی بزرگ شهر بابل به نام ایمگور-اِنلیل را استوار گردانیدم ... »
۳۹:« ... دیوار آجری خندق شهر را، »
۴۰:« ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛ »
۴۱:« ... به انجام رسانیدم.»
۴۲:«دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ ... »
۴۳:« ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من به نام آشور بانیپال[«آش - شور - با - نی - اَپ - لی»] نوشته شده بود دیدم.»
۴۴:« ... مردوک، خدای بزرگ، همچون هدیهای، زندگانی دراز بر من ببخشد... »
۴۵:« ... برای همیشه!»
صفحات اصلی[ویرایش]
- ویژه:ترجیحات
- ویژه:فهرست پیگیری 🔸
- ویژه:ویرایش فهرست پیگیریها
- ویکیپدیا:تابلوی اعلانات مدیران (تام)
- ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی (زوز)
- ویکیپدیا:قهوهخانه/گوناگون (قخگ)
- ویکیپدیا:درخواست انتقال (دا)
- ویکیپدیا:درخواست انتقال رده (دار)
- ویکیپدیا:درخواست محافظت صفحه (دمص)
- ویکیپدیا:درخواست احیا (احیا)
- ویکیپدیا:نظرخواهی برای انتقال (نبا)
- ویکیپدیا:نظرخواهی برای حذف (نبح)
- ویکیپدیا:بازبینی مقالههای برگزیده (بمب)
- تغییرات اخیر
- ویژه:تغییرات در حال انتظار
- ویژه:سیاههها
- ویکیپدیا:نظر سوم (سوم)
- ویکیپدیا:تابلوی اعلانات حل اختلاف (تاح)
- ویکیپدیا:تابلوی اعلانات منابع معتبر (تامم)
- ویکیپدیا:گزارش دیتابیس/مقالههای مهم ایجادنشده